محوطه باستانی کنارصندل جیرفت
روستای کنارصندل در فاصله حدود پنج کیلومتری غرب شهر عنبرآباد و 30 کیلومتری جنوب شهر جیرفت واقع شده است که کاوشهای باستان شناختی در محوطهی باستانی کنار صندل به سرپرستی "یوسف مجیدزاده" در تپههای جنوبی و شمالی کنارصندل، گورستان محطوط آباد در 800 متری شرق تپه جنوبی و گورستان قلعه کوچک در چهار کیلومتری شمال غرب روستای کنار صندل در روستای قلعه کوچک انجام شد.
بر پایه کاوشهای باستان شناختی، حوزه فرهنگی هلیل رود به طور کلی در طول هزارهی سوم از شکوفایی و رونق بسیار زیادی برخوردار بوده است چنان که در محدودهی این شهرستان بقایای یکی از نخستین شهرهای ساخته شده به دست بشر با تمام ویژگیهای یک شهر آن چنان که در ادبیات باستانشناسی مطرح است، شناسایی شده است و محدوده این شهر به طور دقیق مطابق است با روستای کنارصندل امروزی که در فاصلهی حدود پنج کیلومتری غرب شهر عنبرآباد و 30 کیلومتری جنوب شهر جیرفت واقع است.
پس از شش فصل پژوهش باستانشناسی میتوان چنین گفت که به نظر میرسد در طول هزارهی سوم پیش از میلاد دو تپهی جنوبی و شمالی کنارصندل، بخشهایی از شهر بزرگی به وسعت تقریبی دو تا سه کیلومتر بودهاند، شهر حدود 800 متر از محل کنار صندل جنوبی در جهت شرق تا بستر کنونی هلیلرود و 1400 متر به سمت شمال تا کنار صندل شمالی کشیده شده بود، همچنین وجود قطعات سفال نشان میدهد که شهر دست کم 800 متر به سمت غرب، یعنی تا ساحل بستر باستانی هلیل رود و دست کم 500 متر در جهت جنوب امتداد داشته است.
تپه جنوبی کنار صندل: این تپهای است تقریبا بیضی شکل که حدود 21 متر از سطح زمینهای اطراف بلندی دارد، این تپه را بقایای سازهی غول آسایی میدانند که بر بالای تپهی باستانی کهنتری ساخته شده و به احتمال زیاد بارویی به عرض حدود 11 متر آن را در میان گرفته بود.
زمانی این دژ با 25 تا 26 متر ارتفاع نسبت به زمینهای پیرامون در قلب شهر بزرگی قد برافراشته بود، در ادامه کاوشها در دامنهی غربی تپه یک فضای راست گوشهای در ابعاد حدود 25 متر مربع به دست آمد که در دیوار خشتی جنوبی آن در درون فرو رفتگی تاقچه مانندی نقش برجستهای آشکار شد، این نقش برجسته که ارتفاع 115 سانتمیتر از آن بر جای مانده است از انتهای دامن که تا زیر زانو را پوشانده شروع شده و از سینه به بالای آن از میان رفته است بالا تنه آن که متعلق به یک مرد است که برهنه بوده که با رنگ زرد رنگ آمیزی شده است، زمینهی دامن وی نیز با رنگ قرمز رنگ آمیزی شده و چند ردیف موازی شامل مثلثهای توپر به رنگ سیاه در فواصل منظم بر این زمینه ترسیم شده است که در واقع نقش و نگار آن را تشکیل میدهند.
در فاصله حدود 120 متری شرق تپه یک زباله دانی بزرگ آشکار شد که از این زبالهدانی تا کنون بیش از 300 اثر مهر به دست آمده است که به نظر میرسد این اثر مهرها در ارتباط با تامین امنیت محتویات کیسههای کوچک، سبدهای کوچک و دیگر ظروف کوچک بودهاند، این مدارک مهر سازی بر روابط تنگاتنگ این منطقه با فرهنگهای همزمان عصر مفرغ در میان رودان، درهی سند و آسیای مرکزی اشاره دارند، تنوع موجود درهنر مهرسازی حکایت از این دارد که کنار صندل جنوبی در مرکز شبکه ی فعالی از تجارت راه دور قرار داشته است.
در فاصلهی حدود 550 متری شرق تپهی جنوبی در فصلهای نخست کاوش بقایای کوره و مقادیر زیادی سرباره و قطعات فراوان مفرغ از کارگاههای صنعتی نشان داشت اما با گسترش کاوش در این بخش تعداد کورهها و ابزار و اشیای فلزی نیز افزایش یافت که این خبر از وجود یک منطقهی صنعتی میداد.
الواح: یکی از مهمترین یافتههای باستانشناختی لوحهایی است که روی آنها کتیبههایی ایجاد شده است، نخستین بار در فصل دوم کاوشها در میان آثار مهر به دست آمده بر روی یک اثر مهر نشانههایی از یک خط شناسایی شد اما به دلیل ابعاد بسیار کوچکش قابل تشخیص نبود، در فصل سوم در تپهی جنوبی تقریبا در کف راهروی ورودی قطعهای از یک آجر کتیبهدار به دست آمد که این کتیبه از جهتهای گوناگون اهمیت فراوان دارد.
میان پژوهشگران دربارهی این کتیبه اختلاف نظر وجود دارد برخی آن را آغاز ایلامی (این خط در حدود 2900 پیش از میلاد در شوش پدیدار شد و از طریق راههای بازرگانی به سرعت گسترش یافت که این خط اساسا خطی تصویری است که در آن هر تصویر معادل یک کلمه)دانسته و برخی دیگرآن را خط ایلامی نوشتاری (همهی نوشتههایی که از این خط بر جای ماندهاند از آن یک شاه ایلامی هستند به نام کوتیک، اینشوشینک هستند که در حدود سال 2250 پیش از میلاد در تمدن ایلام فرمانروایی داشته است و پس از مرگ فرمانروای یاد شده منسوخ شد) میدانند. مجیدزاده در این زمینه عقیده دارد: اگر ما در مورد وجود خط اصطلاحاً ایلامی نوشتاری در جیرفت اتفاق رای داشته باشیم، باید بپذیریم که در حوزهی هلیل با نسخهی کهنتری روبرو شدهایم که سیصد تا چهار صد سال کهنتر از کتیبههای ایلامی نوشتاری به دست آمده در ایلام است.
تپه شمالی کنار صندل: کاوشهای باستانشناختی صورت گرفته مشخص کرد که در این تپه دو سکوی غیرهمسطح وجود دارد که سکوی زیرین به نام سکوی اول و سکوی بالایی به نام سکوی دوم شناخته شد، در فصل چهارم کاوش پیگردی در ضلع شرقی تپه منجر به آشکار شدن بر دیواری شد که با تداوم پیگردی به مرور سراسر ضلع شرقی سکوی دوم هویدا شد.
بر روی این ضلع چهار برج راست گوشه به طول هشت و عرض چهار متر قرار گرفته است، فاصلهی برجها از یکدیگر بین 17 تا 19 متر است، ارتفاع باقیمانده برجها و سکو در بخشهای مختلف متفاوت بود، بیشترین ارتفاع باقیمانده به حدود سه و نیم متر میرسید که با توجه به آثار باقیمانده به نظر میرسد بلندی اولیهی سکوی دوم بیش از ده متر بوده است.
سال 1384 اقدام به بازسازی بخشی از این سکو با توجه به شواهد به دست آمده شد، سکوی اول نیز با توجه به شواهد موجود حدود چهار متر بلندی داشته است، در گوشهی شمال غربی و زیر سکوی دوم فضاهای معماری به دست آمد که حاکی از وجود استقرارهای قدیمتر است از مشاهده آثار و بقایای دو سکوی باقیمانده میتوان گفت اندازهی هر ضلع در سکوی اول یا سکوی زیرین در حدود 220 متر و در سکوی دوم در حدود 120 متر برآورد میشود، دو سکوی یاد شده به صورت مطبق بوده و بر روی هم قرار میگرفتهاند که این حالت مطبق بودن بنا در عکس هوایی به خوبی مشاهده میشود.
در بخش فوقانی سکوی دوم آثار کوزههای دوره اسلامی دیده میشود که در زمان احداث موجب تخریب سکوی احتمالی سوم شده است که مجیدزاده این آثار را بقایای یک بنای بزرگ مذهبی و مربوط به اواخر هزاره سوم پیش از میلاد میداند، هر چند تاریخگذاری قطعی بنا جای تأمل دارد اما با توجه به مواد فرهنگی بدست آمده نظیر قطعه سفالهای فراوانی که در کاوش بخشهای مختلف تپه به دست آمد میتوان گفت سفال تپه شمالی به لحاظ مشخصات ظاهری چون فرم و نقش متفاوت از سفال تپه جنوبی است، وجود قطعه سفالهای شاخص و شناخته شده دوره تاریخی حوزه که در کاوشهای باستانشناسی تپه شمالی کنار صندل به دست آمده است، احتمال تعلق این سازهی عظیم را به عنوان یک بنای بزرگ مذهبی به دورههای تاریخی مطرح میکند.
دوره نخست استقرار در مطوط آباد: در محوطهی باستانی مطوط آباد با وسعتی بیش از هشت هکتار در فاصله حدود سه کیلومتری جنوب غربی شهر عنبرآباد و در بستر کنونی تا کنارهی غربی هلیل رود قرار دارد. این محوطه همچنین در فاصلهی حدود 800 متری شرق تپهی جنوبی کنارصندل قرار دارد و دارای دو دوره فرهنگی است.
طی این کاوشها که البته هنوز به اصطلاح باستانشناسان به "خاک بکر" (سطحی که نخستین استقرارهای انسانی و لایهی فرهنگی از آن آغاز میشود و زیر آن دیگر هیچ مادهی فرهنگی وجود ندارد) نرسیدهاند در زیر لایهی گورستانی متعلق به هزارهی سوم پیش از میلاد یک لایهی استقراری متعلق به هزارهی چهارم پیش از میلاد شناسایی شد.
از مطالعه مواد فرهنگی این محوطه به دست آمده این نتیجه حاصل میشود که در هزاره چهارم پیش از میلاد حوزه فرهنگی هلیل رود با برخورداری از مراکز فرهنگی با تمدنهای همزمان خود در غرب(استانهای فارس و خوزستان) و مناطق دوردستتری مانند میان رودان در ارتباط فرهنگی – تجاری بوده و شبکههای بزرگی از تجارت و بازرگانی کالا را برقرار کرده بودند.
دوره دوم مطوط آباد(گورستان عصر مفرغ): روی لایههای استقراری عصر مس در دورهی بعد یعنی عصر مفرغ، گورستانی ایجاد شد که به واسطه شباهت آثار به دست آمده از این گورستان با آثار به دست آمده از حفاریهای علمی تپه کنار صندل جنوبی میتوان آن را به استقرار بزرگ شهرنشینی عصر مفرغ کنار صندل نسبت داد.
در واقع در بسیاری از بخشهای ایران در این دوره بود که گورستانهای بزرگ و متمرکز بیرون از محلهای استقراری شکل گرفتند تا پیش از این اجساد زیر کف منازل مسکونی و یا در محدودهی روستا دفن میشدند، بخش بزرگی از این گورستان را غارتگران میراث فرهنگی به ویرانی کامل کشیدهاند و صدها گودال در آن حفر کردهاند، کاوش در این گورستان به امید یافتن قطعات استخوان و دانههای ریزی که از چشم غارتگران پنهان مانده بود، آغاز شد و نتیجههای بسیار موفقیتآمیزی از جمله دهها مهرهی گردبند از سنگ لاجورد، فیروزه و طلا، قطعاتی از ظروف و مجسمههای مفرغی، قطعاتی از ظروف تزیینی از سنگ کلریت به دست آمد.
دستیابی به این قطعات در مطالعات باستانشناختی این حوزهی فرهنگی اهمیت فراونی دارد و پاسخی است به آنهایی که در نوشتههای خود در انتصاب و تعلق ظروف بازیافتی به گورستانهای پیش از تاریخی و محوطههای باستانی جیرفت تردیدهایی ابزار داشتهاند.
منبع:خبرگزاری فارس
لینک کوتاه:
http://dlho.ir/n700 کپی کردنگردآوری و تنظیم: تحریریه دالاهو
لطفا در نشر دانستههای خود کوشا باشید.
برداشت و استفاده غیرتجاری از مطالب این وبسایت، حتی بدون ذکر منبع آزاد است.
ممنون