آنچه باید در سفر 12 روزه کلیمانجارو و آفریقا بدانیم؟
تا به حال دنیا را از ارتفاع 5800 متری دیدهاید؟! یک دشت مسطح در ارتفاع 3000 متری جایی که همه توقع دارند شیب تندی در انتظارشان باشد! و قلهای که تنهاست و نامش هم از تنهاییش گرفته شده؛ قله «اوهورو». چطور میتوان بلندترین قلهی آفریقا را فتح کرد؟ و اینجا کنیاست، کشوری که «Pole Pole» ورد زبان مردمانش است. اصطلاحی که همیشه برای عجله نکردن به کار میبرند. اینجا برای عاشقان حیات وحش و فرهنگهای بومی آفریقایی عین بهشت است.
برنامه سفر 12روزه کلیمانجارو و آفریقا:
- روز اول: پیش بهسوی جارو
- روز دوم: دروازهی مارانگو؛ آغاز کوهنوردی تا ماندارا
- روز سوم: هورومبو؛ بر فراز ابرها
- روز چهارم: حرکت بهسوی یک قدمی قله؛ اقامتگاه کیبو
- روز پنجم: فتح قله uhuru
- روز ششم: سلام دوباره به ماندارا
- روز هفتم: پیش به سوی خانهی تارزان
- روز هشتم: در آفریقا عجله نکنید
- روز نهم: زنگبار؛ سرزمین هاکوناماتاتا
- روز دهم: زنگبار؛ سرزمین شیرازیها
- روز یازدهم: زنگبار و وقت آزاد
- روز دوازدهم: بازگشت به ایران
درباره کلیمانجارو بیشتر بدانید:
- اگر میخواهید درباره گونههای گیاهی و جانوری و هایکینگ در کمپهای ماندارا و مارانگو اطلاعات بیشتری کسب کنید مطلب همه چیز درباره سفر به کلیمانجارو را بخوانید.
- برای آشنایی بیشتر با کلیمانجارو مطلب کلیمانجارو، بام قاره سیاه را بخوانید.
صبح زود از تهران به یکی از کشورهای عربی خواهیم رفت و سپس مستقیم به سمت فرودگاه جارو(مخفف کلیمانجارو) پرواز میکنیم. حدود دو و نیم عصر پرواز مینشیند و بعد از گرفتن بارها به شهر «موشی» میرویم. این شهر در 40 کیلومتری فرودگاه جاروست؛ توصیه میکنیم عصر همان روز که به موشی رسیدیم، کولهی صعودتان را آماده کنید چون صبح زود عازم هستیم و فرصت اینکار را نخواهید داشت. حتما شب را خوب استراحت کنید تا صبح سرحال و آماده باشید.
اینجا نقطهی آغاز سفری پرماجراست به آفریقا؛ فرودگاه جارو که مخفف کلمه کلیمانجاروست.
روز دوم: دروازهی مارانگو؛ آغاز کوهنوردی تا ماندارا
همین که به دروازه «مارانگو» برسیم؛ ثبتنام کرده و اجازهی ورود میگیریم. کمی در مارانگو میمانیم و شما میتوانید با منطقه آشنا شوید و حتی از مغازهی آنجا در صورت نیاز خرید کنید. مارانگو در ارتفاع 1860 متری واقع شده است. سپس به سمت «ماندارا»، استراحتگاه بعدی در مسیر صعودمان حرکت خواهیم کرد. ماندارا در ارتفاع 2700 متریست. مسیر حرکت بسیار دوستداشتنی خواهد بود. جادهای سرسبز تا رسیدن به ماندارا پیش رو خواهیم داشت. مسافتی 9 کیلومتری را باید از مارانگو تا ماندارا طی کنیم که حدود 4 ساعت زمان میبرد.
در مسیر جنگلی «لیچنها» را میبینیم که مثل موی درختان در هوا تاب میخورند.
این را بدانید که برای صعود به کلیمانجارو مسیرهای مختلفی هست اما بهترین مسیر مارانگوست، چون در طول راه اقامتگاههای مناسبتری نسبت به سایر مسیرها دارد، ما نیز این گزینه را انتخاب کردیم. در مسیر مارانگو لوژهای کوهستانی داریم نه کمپ، خاصیت لوژها این است که شما در کلبههای چوبی اقامت خواهیدداشت نه در چادر و در نتیجه شرایط بهتری نسبت به کمپها دارد. لوژها بعضی سه نفره و برخی شش نفره هستند و از سیستم باطریهای خورشیدی استفاده میکنند بنابراین در شب روشن هستند.
اقامتگاه ماندارا و دورنمایی از قله
روز سوم: هورومبو؛ بر فراز ابرها
حدود ساعت 6 تا 6.5 صبح از خواب بیدار شده، صبحانه میخوریم و تا ساعت 7.5 وسایلمان را جمع کرده به سمت استراحتگاه بعدی در مسیر حرکت خواهیم کرد. قبل حرکت از چشمانداز کمنظیر ماندارا لذت ببرید. هورومبو مقصد بعدی ماست. 12 کیلومتر کوهپیمایی داریم یعنی حدود 9 ساعت پیاده روی. راه را آهسته طی میکنیم تا افزایش ارتفاع به بدنمان آسیبی نرساند.
مسیر کوهپیمایی، مسیری جنگلیست که امکان بارش باران در طول مسیر وجود دارد. خود را برای یک صعود بسیار مطبوع و دلپذیر آماده کنید. حوالی غروب که تقریبا هم هوا تاریک شده به هورومبو خواهیم رسید. در لوژهای کوهستانی هورومبو استراحتی خواهیم داشت و خود را برای مرحلهی بعدی آماده میکنیم. در هورومبو فقط حمام برای دوش گرفتن وجود دارد اما آبش خیلی سرد البته میتوانید با پرداخت مبلغی از محلیها درخواست کنید تا برایتان آب گرم کنند.
هورومبو بر بالای ابرهاست و چشم انداز فوقالعادهای دارد. تا اینجا به ارتفاع 3700 متری رسیدهایم. ضمن اینکه به یکباره 1000 متر افزایش ارتفاع خواهیم داشت و بدن بایستی آهسته با شرایط سازگار شود، بنابراین در طول مسیر آهستهتر از قبل حرکت خواهیم کرد. در این زمینه لیدر تورمان، حتما شما را راهنمایی میکند.
اینجا را فراموش نخواهید کرد، هورومبو شما را جادو میکند!
روز چهارم: حرکت بهسوی یک قدمی قله؛ اقامتگاه کیبو
صبح روز چهارم بهسمت کیبو حرکت میکنیم از هورومبو تا کیبو 5 الی 6 ساعت پیادهروی داریم. شاید باورتان نشود اما در ارتفاع 3700 متری دشتی مسطح قرار گرفته که برای رسیدن به کیبو از آن عبور میکنیم. در بین راه ممکن است بارندگی داشتهباشیم و هوا بسیار عالی خواهد بود. وقتی به کیبو میرسیم باید سریع در محل اقامتمان استراحت کنیم؛ چون بر خلاف روزهای قبل تا صبح فرصت استراحت نداریم و باید نیمه شب حدود ساعت 12 شب دوباره در مسیر نهایی صعود قرار بگیریم. بهترین و هیجانانگیز ترین لحظات را در کمپهای کیبو میگذرانیم زیرا در یک قدمی فتح قله هستیم؛ دیگر چیزی تا رسیدن به هدف باقی نمانده.
نیمه شب بعد از استراحت ساعت 12، وسایلمان را جمع و جور کرده و مسیر را ادامه میدهیم. علت حرکتمان در شب، وجود سامانههای بارشی محلیست. جالب است بدانید که امکان چک کردن این شرایط هم در سایتهای مرتبط با هواشناسی وجود ندارد. این شرایط آب و هوایی در اثر تابش آفتاب و آب شدن برفها و تشکیل بلافاصله ابر و در نهایت بارش اتفاق میافتد. بنابراین بهتر است تا قبل از بارشهای صبحگاهی در شب که هوا پایدارتر است راه بیفتیم.
دشت وسیعی که در ارتفاع 3700 متری از آن عبور خواهیم کرد.
5ساعت تا رسیدن به منطقه «گیلمنز پوینت» کوهپیمایی داریم از این منطقه تا رسیدن به قله یک مسیر نعلی شکل است که باید طی کنیم. تا اینجا فقط دو ساعت دیگر تا رسیدن به بام تانزانیا باقیست.
در روز پنجم حدود 7 صبح موفق به فتح یکی از قلل کلیمانجارو خواهیم شد.اینقله نامش «اوهورو»ست. اوهور در زبان محلی به معنی تنهاست و این قله واقعا تنهاست. یک ساعت پس از صعود به قله استراحت میکنیم و سپس بلافاصله به سمت هورومبو حرکت میکنیم. عصر حوالی ساعت 4 به هورومبو میرسیم.
اوهورو با ارتفاع بیش از 5800 متر از دماوند حدود 200 متر بلندتر است.
روز ششم: سلام دوباره به ماندارا
پس از رسیدن به ماندارا دوباره حرکت کرده و به دروازههای مارانگو میرسیم همانجایی که سفرمان را آغاز کرده بودیم. اینبار نه برای ورود به کلیمانجارو بلکه برای خداحافظی با آن از دروازه مارانگو رد خواهیم شد و به شهر آروشا میرویم. در بین راه از شهر موشی عبور کرده و وسایلمان را که در آنجا گذاشتهبودیم، برمیداریم. زمانی که مارانگو را به مقصد آروشا ترک کنیم ساعت حدود سه بعدازظهر خواهد بود و عصر ساعت شش تا هفت به موشی میرسیم و بعد هم به سمت آروشا میرویم.
روز هفتم: پیش به سوی خانهی تارزان
امروز قرار است در کنار هم به جایی برویم که اولینبار فیلم تارزان در آنجا فیلمبرداری شد. پارک ملی حیاتوحش «مانیارا» که «ارنست همینگوی» آن را «دوستداشتنیترین قسمت آفریقا» میداند. این پارک هم مثل سایر پارکهای ملی آفریقا تقریبا دستنخورده باقی مانده اما جاذبهی اصلیاش شیرهای خوابآلو و لمیدهاش است که بالای شاخهی درختها در حال استراحتند.
شیرها وقتی خوابند، بانمکترین حیوانات روی زمیناند!
البته به جز شیر، فیل، اسب آبی، گورخر، بوفالو و بز کوهی هم در این پارک زندگی میکنند. بزرگترین اجتماع «بابون»های قارهی آفریقا هم در اینجاست. بابونها دشمن درجهی یک مزارع هستند و از ریشه و محصولات کشاورزی تغذیه میکنند.
بابونها از باهوشترین گونههای میمونها هستند و قادرند با تولید 10 صدای مختلف با هم صحبت کنند.
روز هشتم: در آفریقا عجله نکنید
آفریقاییها به کسانی که برای دیدن سرزمینشان میآیند میگویند: «در آفریقا عجله نکنید.» وقت برای آنها اهمیتی ندارد و دلیلی برای شتاب و عجله نیست. به خاطر همین امروز فرصت کافی داریم تا در کنار هم یکی دیگر از پارکهای ملی حیاتوحش آفریقا و تانزانیا را ببینیم. پارک ملی «گرونگرو» (ngorongro) در شمال شهر کاراتو قرار گرفته. در گذشتهای خیلی دور این پارک بر روی دهانهی کوهی آتشفشانی قرار داشته، کوهی که میگویند حتی از کلیمانجارو هم بلندتر بوده است.
هر سال 450 هزار نفر برای دیدن زیباییهای حیات وحش گرونگرو به این منطقه میآیند.
اینجا به «بهشت عدن» هم معروف است. هر نوع حیوانی را میتوانید ببینید. گرونگرو خانهی «5 حیوان عظیمالجثه»ی آفریقاست: فیل آفریقایی، شیر، پلنگ، کرگدن و بوفالوی آفریقایی. 5 غول افسانهای قارهی آفریقا که برای گرفتن عکس از آنها عنوان «the big five game» درست شد. در دشتهای گرونگرو شانس زیادی برای بردن این بازی وجود دارد.
تصور کنید این کرگدن با جثه بزرگش بیتفاوت نسبت به همه با آرامش از مقابل شما عبور میکند.
بعد از سافاری در دشت گرونگرو معروفترین قبیلهی این منطقه را میبینیم. قبیلهی «ماسایی» (masai mara) با آن لباسهای قرمز و قد بلندشان حسابی در جهان معروفند. به طوری که هر ساله تعداد زیادی گردشگر برای دیدن این قبیله بار سفر میبندند و به آفریقا میآیند. این قبیله که جمعیتشان به دو میلیون نفر میرسد دامپرورند و به صورت نیمه کوچ نشین در نقاط مختلفی بین کنیا و تانزانیا زندگی میکنند. گلههای گاو اصلیترین دارایی این قبیله است، تا جایی که ثروتمندی هر مردی با تعداد گاوهایش معلوم میشود. ماساییها بیشتر از گوشت بز و گوسفند تغذیه میکنند و گاوها فقط در مراسم و آیینها ذبح میشود. غذای اصلی ماساییها شیر مخلوط شده با خون است که معتقدند بدن را قوی و گرم میکند.
«ما باید حداقل یک شیر را شکار کنیم تا به ما زن بدهند٬ در غیر این صورت باید تا سن ۲۵ سالگی برای ازدواج صبر کنیم. » این را یکی از جوانان ماسایی دربارهی اهمیت شکار میگوید.
در پایان روز هشتم به آروشا بازمیگردیم و کمکم وسایلمان را باید جمع کنیم و خود را برای سفر به زنگبار آماده میکنیم.
روز نهم: زنگبار؛ سرزمین هاکوناماتاتا
در این روز وقت آزاد دارید تا استراحت کنید و یا در شهر گشتی بزنید. در نهایت بهسمت زنگبار پرواز خواهیم کرد. پس از رسیدن به زنگبار وقت آزادی خواهید داشت تا در شهر گشتی بزنید و با مردمش بیشتر آشنا شوید.
روز دهم: زنگبار؛ سرزمین شیرازیها
حدود 1000 سال پیش حاکم شیراز با هفت پسرش از طریق دریا به آنجا سفر کردند و ماندگار شدند. به جز تاجران شیرازی یک سری از تاجران شوشتری و سیرافی هم در این شهر سکونت کردند. پس وقتی در شهر میگردید و احساس میکنید در کوچههای قدیمی ایران هستید، تعجب نکنید. خانههای اینجا شما را به یاد ایران میاندازد.
زنگبار گرچه به معنی ساحل سیاهان است، اما این شهر، شهر رنگ هاست؛ از مردم آن گرفته تا طبیعت اینجا همه چیز رنگارنگ است.
زنگبار یک جزیرهی مهم و پایتخت دولت فدرال زنگبار است که اطرافش چندتا جزیرهی کوچکتر هم دارد.
اسم زنگبار را همین شیرازیهای خودمان رواج دادند. «زنگ» یا «زنگی» یعنی کسانی که پوست سیاه و تیره دارند و «بار» هم که معنی ساحل میدهد. ساحل سیاهان یا سیاهپوستان عنوان جدیدی بود که به این منطقه داده شد و بعدها که اروپاییان پایشان به این جزیره باز شد به جای زنگبار، «زنزیبار» (zanzibar) تلفظش کردند. اسمی که امروزه در همهی جهان کاربرد دارد.
زنگباریها مهربانند. وارد هر رستوران یا جای دیدنی بشوید کلمهی «جامبو» را میبینید. «جامبو» یعنی «سلام و خوشآمدید.»
به بافت قدیمی شهر میرویم تا در کوچهها و خیابانهایش قدم بزنیم. با هم ببینیم که چطور ایرانیها بر آداب و رسوم و شهرسازی این شهر تاثیرگذار بودند.
بافت قدیمی زنگبار یا «شهر سنگی» قلب شهر است. البته خانههایش واقعا از سنگ نیست. قبل از اینکه ایرانیها و اعراب به این شهر بیایند زنگباریها خانههایشان را از گِل میساختند. اما وقتی با شیوهی معماری ایرانیها و اعراب آشنا شدند دیگر از گِل در خانههایشان استفاده نکردند. به خاطر همین اسمش را گذاشتند شهر سنگی.
پیادهروی در کوچههای تنگ، دیدن خانههای قدیمی و مردم مهربان زنگبار را هیچوقت از یاد نخواهید برد.
«بازار قدیم بردهفروشها»ی زنگبار قسمت تاریکی از تاریخ شهر است. در گشتمان به این بازار میرسیم که امروزه تبدیل به موزه و جایی برای یادآوری خاطرات سیاه روزگار بردگی است. تمام بردههایی که در گذشته به تمام نقاط دنیا صادر میشدند همین جا جمع میشدند. زنگبار مرکز تجارت بردگان سیاهپوست بود تا اینکه در سال 1857 بریتانیا قانون لغو بردگی را تصویب کرد.
بخشی از بازار بردگان هنوز هم به صورت موزه و یادآوری دوران غمانگیز تجارت برده وجود دارد.
پس از خوابگاههای بردگان به سمت کلیسای قدیمی میرویم. بعد از اینکه بریتانیا قانون لغو بردگی را اعلام کرد، مبلغان مسیحی به اینجا آمدند و دینشان را تبلیغ کردند. آنها کلیسایی در محل قبلی بازار بردگان ساختند که به « anglivan» معروف است. محراب کلیسا همانجایی است که در گذشته بردگان را به چوب میبستند، شکنجه میدادند تا قویتر شوند. در این صورت قیمت فروششان هم بیشتر میشد.
بعد از صرف ناهار به «جزیرهی لاکپشتها» (زندان) میرویم. سال 1860 میلادی دولت زنگبار این جزیره را از یک مالک عرب خرید و به زندانی برای بردههای یاغی و فراری تبدیلش کرد. در سال 1893 «تب زرد» گریبان مردم آفریقا را گرفت و هزاران هزار نفر مردند. این جزیره برای قرنطینهی بردههای مریض و بینوا در نظر گرفته شد و صدها برده در اینجا جان دادند.
امروزه این جزیره تبدیل به مکانی گردشگری شده و ساختمانهای قدیمیاش که با سنگهای «مرجانی» مرمت شده حسابی پرطرفدار است.
جزیرهی لاکپشتها اسم دیگر اینجا است. یک گوشهی این جزیره تعداد زیادی لاکپشت بزرگ زندگی میکنند و از آنها محفاظت میشود. در کنار لاکپشتها راه میرویم و لمسشان میکنیم. حتی میتوانیم به آنها غذا بدهیم و تخمریزیشان را از نزدیک تماشا کنیم.
حالا وقتش شده که به دنیای زیر آب جزیره برویم. با «اسنورکلینگ» تجربهی جدیدی را در کنار هم خواهیم داشت. اسنورکلینگ غواصی بدون کپسول است و شما با عینک غواصی، لوله و «فین» یا همان کفشی که شبیه دم ماهی است، شنا میکنید.
از آنجایی که جزیرهی لاکپشتها مرجانی و کم عمق است، اسنورکلینگ فعالیت تفریحی آبی مناسبی در اینجا به حساب میآید.
طلوع و غروب خورشید در سواحل زنگبار دیدنی است.
وقت خرید است
حالا وقتش است که به بازار فروزانی (forodhani market) برویم. بزرگترین فروشگاه سوغاتی زنگبار همینجاست. از جواهرات، صنایع دستی، کتاب، پارچه، آویزهای پارچهای تا سازهای آفریقا در اینجا پیدا میشود. غذاهای تانزانیایی و زنگباری به خصوص غذاهای خیابانی مثل «میشکاکی»، «شوارماس» و نوشیدنی لیمو و زنجبیل این بازار حتما امتحان کنید.
پیتزای زنگباری را از دست ندهید.
امروز وقت آزاد خواهید داشت تا با مردم زنگبار بیشتر آشنا شوید. میتوانید در تورهای انتخابی که به شما معرفی میکنیم شرکت کنید؛ البته هزینهاش به عهدهی خودتان است. هنوز جاهای زیادی از این جزیرهی زیبا مانده که ندیدهاید.
اگر احساس میکنید که شهر را خوب نگشتید؟ به شما پیشنهاد میکنیم که دوباره به بافت قدیمیاش سری بزنید. در کوچه پسکوچههای باریک اینجا خانهای است که یکی از معروفترین خوانندگان دنیا در آن به دنیا آمد. «فردی مِرکوری» یا «فرخ بُلسارا» خوانندهی اصلی گروه «queen» اهل زنگبار است. پدر و مادرش از پارسیان هند بودند. فرخ وقتی بزرگتر شد به خاطر تلفظ سخت اسمش، فردی را انتخاب کرد. بعدها هم که به انگلیس مهاجرت کرد و با همراهی چند نفر دیگر گروه «کوئین» را تشکیل دادند. کمتر کسی است که آهنگ «we will rock you» این گروه را نشنیده باشد.
خانهی بچگی فردی مرکوری برای طرفداران موسیقی راک جای جذابی است.
«تور ادویهگردی» (spice tour): نکند شما هم مثل من فکر میکنید که همهی ادویههای دنیا از هند میآید؟ پس بهتر است که تصورتان را عوض کنید. دهکدهی ادویهی «buda» مرکز فروش و تجارت ادویه به سرتاسر دنیا بود. در گشت اختیاری ادویهگردی که حدود 3 ساعت طول میکشد با انواع و اقسام ادویهها و طرز تهیهشان آشنا میشوید. قدم زدن در باغی که هر طرفش اثری از ادویههای آشپزخانهتان است جالب است.
بوییدن ادویههای مختلف تفریحتان میشود.
«تور دلفینها»: دلفینها موجوداتی دوستداشتنی، باهوش و مهربانند. اگر دوست دارید که با دلفینها شنا کنید به شما این تور را پیشنهاد میکنیم. بیشترین تعداد دلفینهای زنگبار در سواحل دهکدهی «کیزیمکازی» (kizimkazi) است. این دهکده که در ساحل جنوبی زنگبار است میتوانید دو گونهی دلفین «پوزه بطری» (bottle-nose) و «humpback» را ببینید. به شما توصیه میکنیم که صبح زود برای دیدن دلفینها به این دهکده بروید. بعد از رسیدن به اینجا با قایقهایی که برای تور دلفینها تدارک دیده شده به وسط آب میروید و اگر دوست داشتید به داخل دریا شیرجه میزنید.
دلفینها بازی با آدمها را دوست دارند و هرچند به شما اجازه نمیدهند که لمسشان کنید اما با شما بازی میکنند.
سواحل زنگبار برای تفریحات و ورزشهای آبی جای خوبیست. شهر ساحلی «نونگوی» (nungwi) در زنگبار هر ساله پذیرای تعداد زیادی از گردشگران خارجی است. کسانی که از کار کردن و زندگی روزمره در شهرهای شلوغ خسته شدهاند به دنبال ساحلی آرام و زیبا مثل نونگوی میگردند. ساخت کشتیهای تک دکله باعث رونق شهر شد تا اینکه ساحل شنی سفید و دریای شفافش مرحلهی جدیدی در تاریخ این شهر باز کرد. «اسکوبا دایوینگ» (scuba diving)، ماساژ، تماشای رقص سنتی و قایقسواری از دیگر فعالیتهایی است که میتوانید تجربه کنید.
مواظب ستارههای دریایی باشید.
آخرین روز سفرمان فرا رسیده. از هتل به فرودگاه زنگبار حرکت میکنیم تا به سوی تهران پرواز کنیم.
لطفا توجه کنید که این یک برنامه عمومی برای تورهای کلیمانجارو و آفریقا است و احتمال دارد برنامههای آن با تور انتخابی شما متفاوت باشد. برای کسب اطلاعات دقیق سفر خود بخش برنامهی سفر همان تور را مطالعه کنید.
اطلاعات بیشتر درباره تور 12 روزه صعود به کلیمانجارو و آفریقا
لینک کوتاه:
https://dlho.ir/n3637 کپی کردن


مهندس برق، ارشد مدیریت، عاشق ورزش، موسیقی، مطالعه و تماشای فیلم
تهیه و تدوین: تحریریه دالاهو
لطفا در نشر دانستههای خود کوشا باشید.
برداشت و استفاده غیرتجاری از مطالب این وبسایت، حتی بدون ذکر منبع آزاد است.
