اپیزود نهم پادکست دالاهو: درددل همسفران با تورلیدرها
توی اپیزود از درددل مسافرها گفتیم و اینکه حرف دل همسفران دالاهو با مجموعه دالاهو و تورلیدرها چی هست. میهمانان این بخش از مسافران قدیمی و خوب دالاهو هستن که با تجربه چندین و چند سال سفر شخصی و گروهی درباره خواستهها و چالشهاشون در سفر با ما صحبت کردن. اگر شما هم سفرهای چالش برانگیز و پر ماجرایی داشتین شاید این اپیزود حرف دل شما هم باشه.
به پادکست دالاهو خوش اومدید؛ اینجا ما در خصوص سفر و گردشگری صحبت میکنیم. پس با من شیلا تدین و من کریم شادفر، همسفر بشین تا با هم به نقاط مختلف دنیا سفر کنیم و از حواشی سفر و مسافرت بشنویم. این نهمین اپیزود ماست که تو دی ماه 1403 منتشر میشه. تو دالاهو رویاهای سفر شما ر به خاطراتی خوش تبدیل میکنیم. با دالاهو به عنوان همراهی مطمئن میتونید با خیال آسوده از کشف و تجربه سفر در ایران و جهان لذت ببرید. ما ر توی گوگل با جستجوی کلمه دالاهو راحت پیدا میکنید. همینطور آدرس وب سایت و اینستاگرام ما ر توی توضیحات همین اپیزود میتونید ببینید.
![]() |
![]() |
- کارشناس فروش دالاهو هستم؛ بفرمایید.
- ببخشید در مورد این سفر تور چینتون سوال داشتم؛ تورلیدر این برنامتون کیه؟
- تورلیدر این برنامه آقای علیرضا حسین زاده هستن؛ چطور؟ مگه اهمیتی داره تورلیدر کی باشه؟
- این گفتگویی که شنیدیم یکی از سوالات متداول یا گفتگوهای متداولی هستش که معمولا برای اهالی سفر حرفهای پیش میاد. چون اونها برای انتخاب تورشون مهم هستش که تورلیدرشون کی باشه. چون تورلیدر تاثیر مهمی داره در انتخاب تور و سفری که میخوان باهاش برن.
- در اپیزود قبلی، ما در مورد این صحبت کردیم که لیدرها چه چالشهایی ممکنه با همسفرانشون داشته باشند و چه انتظاراتی از همسفرها دارن برای اینکه بتونن کیفیت سفرهاشون رو بهبود بدن. در این اپیزود هم همونجوری که در اون اپیزود قول دادیم اومدیم سراغ یک سری از همسفران قدیمی دالاهو، برای اینکه ببینیم نیازها و خواستههای همسفرها از لیدرها چی هستش.
- توی پادکست دالاهو تلاشمون این هست که بریم سراغ موضوعاتی که توی پادکستهای مربوط به سفر دیگه، کمتر بهش پرداخته شده. یعنی چی؟ ما کمتر سراغ موضوعاتی که تکراری هستند میریم و سراغ مسائلی رفتیم که از دل تجربیات خود دالاهو که 20 سال داره تور برگزار میکنه و تجربیات تور لیدرهای خودمون هست و همینطور تجربیات همسفرانمون، بتونیم مسایلی ر مطرح بکنیم که کمتر بهش پرداخته شده. به همین علت اپیزود قبلی سراغ تورلیدرها رفته بودیم تا درد دلهای اونا ر بشنویم و بدونیم که اونا از مسافرا چه انتظاراتی دارن و این اپیزود همینطور که شیلا اشاره کرد اومدیم سراغ سه تا از همسفران قدیممون به عنوان نماینده کسانی که اهل سفر هستند با تورها. تا بدونیم که مسافرها و همسفران از تورلیدرها چه انتظاراتی دارن. پس بریم این دفعه پای درد دل همسفرامون بشیم.
- و اینم اضافه بکنم که هدف ما از این دو تا اپیزود این بود که کیفیت سفرهای گروهی رو و تورهای گردشگری رو بتونیم بالا ببریم و آگاهی جامعهای که اهل سفر و گردشگری هستن ر بیشتر بکنیم. بیشتر از این مهمونامون رو منتظر نذاریم و بریم برای اینکه یک معارفهای داشته باشیم. معارفه اول رو با مرجان جان شروع میکنیم. لطفا خودتون معرفی کنین و یکم از سابقه سفرتون برامون بگین
- سلام ممنونم که منو دعوت کردید تو این اپیزود. من حدود 22 ساله که سفر میکنم تنهایی و چند سالی هم هست که گروهی سفر میکنم. از سال 92 مسافر دالاهو بودم البته آژانسهای دیگه هم مسافرشون بودم و خوشحالم که امروز یه سری از تجارب رو اینجا به اشتراک بذارم
- مرجان جون خیلی ممنونیم که تشریف آوردید توی برنامه و بهتون خوش آمد میگم. پیروز جان لطفا شما هم خودتون رو معرفی کنید
- سلام عرض میکنم من پیروز سلطانی هستم؛ سالیان ساله که سفر میکنم و از سال 94 برخی از سفرهای گروهی رو افتخار دارم که در خدمت مجموعه دالاهو باشم. خیلی تشکر میکنم که منو دعوت کردید به این پادکست. من از بچگی دوست داشتم که یکی منو دعوت کنه بیام پشت این میکروفونها صحبت کنم و امروز این افتخار نصیبم شد. خیلی ممنون
- دالاهو علاوه بر اینکه رویاهای سفر شما ر تحقق میبخشه؛ آرزوهای کودکیتون ر هم تحقق میبخشه.
- خوب خوشحالم پیروز سلطانی که به آرزوت رسیدی و در ادامه اشاره بکنم که جهت اطلاعت از سال 94 که با ما همسفر بودی و من تورلیدر اون برنامه بودم؛ تو گوشیم فامیلیت زو پیروز نپالی یا اسمت رو بهتره بگم پیروز نپالی ذخیره کردم. خواستم اینو اشاره بکنم که همسفران ما گاهی اوقات به عنوان دوستان صمیمی ما میشن و پیروز سلطانی عزیز یه جوریایی الان دیگه به غیر از همسفر بودن با ما، حداقل رفیق صمیمی خود منم هست.
- یادش بخیر! خیلی سفر خوبی بود و واقعا شاید همون سفر باعث شد که این همه سال در خدمت شما باشم و آرزو میکنم که این رفاقت این همسفری ادامه پیدا بکنه.
- خیلی ممنون. سمیرا جون، شما هم لطفا خودتون معرفی کنید.
- سلام سمیرا قیاسی هستم ممنونم از اینکه منو دعوت کردید. من از سال 94 همسفر دالاهو هستم. حدود 107 روز سابقه سفر دارم. سفرهای شخصی و با آژانسهای دیگه هم داشتم و در نهایت با توجه به جو و شرایطی که توی دالاهو دیدم انتخابم دالاهو بود.
- باز هم خوش آمد میگم و تشکر میکنم از مهمونای عزیزمون که امروز قراره باهم کلی گپ و گفت داشته باشیم. اما یه مروری بکنیم اپیزود قبل ر و بگیم که در مورد چه موضوعاتی صحبت کردیم. تو اون اپیزود ما گفتیم که نقش راهنمای تور توی تورهای گروهی چقدر اهمیت داره. در حقیقت سرپرست تور یا راهنمای تور به عنوان تسهیلگر، در تمام طول برنامه قراره که همراه گروه باشه و همراه همسفرانش باشه برای اینکه بتونه شرایط بهتری ر مهیا کنه و همسفران لذت بیشتری از اون سفر ببرن و در نهایت راهنمای تور و سرپرست با عملکردی که داره و به عنوان سفیر آژانس، میتونه باعث بشه که یک مقصد برای همسفرانش جذابتر و دلپذیر بشه یا میتونه با یک عملکرد ناشیانه یا ناآگاهانه یک مقصد جذاب ر به یک سفر چالشی یا یک سفر غیر جذاب و ناخوشایند برای همسفرانش تبدیل بکنه.
- شیلا اینو که گفتی اتفاقا یه خاطره یادم اومد؛ این خاطره ر بگم و بعدشم مثالی که یا طنزی همسفرها با همدیگه هرازگاهی داریم رو اضافه میکنم بهش. اتفاقا با همین پیروز نپالی یا پیروز سلطانی عزیز یه ماه پیش یه مهمونی دور هم بودیم یکی از همسفرای قدیم مون با یک آژانس دیگهای به کشور سریلانکا سفر کرده بود. نمیدونم دوستانی که تو این اپیزود هستن یا دارن صدای ما ر میشنون به سریلانکا سفر داشتن یا نه؟ یکی از مقاصدی هست که من خودم دوستش دارم و بسته خیلی کاملی از جاذبههای زیبا هستش. و این دوستمون چنان از سری لانکا بد میگفت و چنان متنفر شده بود از این مقصد که برای من عجیب بود. گفتم فلانی چرا خب اینقدر از سریلانکا بدت اومده؟! این سری لانکا اصلا هیچی نداره؛ نه جاذبههاش نه دریا نه هتلهاش. گفتم چطور؟ گفتش که هیچی! یه لیدر داشتیم اصلا نمیدونستیم چیکار داره میکنه! صبح میومد سوار ماشین میشد مثل بقیه مسافرا، شبم پیاده میشد فقط ما ر میبرد برای شاپینگ و خرید و اینطور کارها و نه توضیحی نه تفسیری! هیچی! و این تورلیدر کاری کرده بود با این مسافر و بقیه همسفرهایش کم مونده بود کار به دعوا بکشه تو اون سفر. سری لانکا به اون زیبایی برای این بنده خدا تبدیل به جهنم شده بود! در ادامه هرازگاهی با همسفرای قدیمی که ما با همدیگه بعضی اوقات سفر میکنیم؛ این جمله ر زیاد و به طنز اشاره میکنن که با فلان تورلیدر اگه جهنم هم بریم ما، بهمون خوش میگذره چون فلانی تورلیدر ماست. خواستم حرفت رو تکمیل بکنم که تورلیدر نه تنها به عنوان نماینده اون آژانس هست و بلکه میتونه یه مقصد جهنمی رو به بهشت تبدیل کنه یا بالعکس مثلا سریلانکا رو تبدیل به جهنم بکنه. قطعا تورلیدر، نمایندهی اون آژانس هست و میتونه ذهنیت خوب یا بد از اون آژانس ر هم حتی در ذهن همسفرانش به جا بذاره.
- بنابراین عملکرد تورلیدر میتونه خیلی تاثیرگذار باشه و اینکه یک سفر چقدر خوشایند باشه و چه تجربهای رو برای همسفرهاش رقم بزنه و ما میدونیم که تورلیدرها در حوزههای مختلفی حالا یا تحصیلات آکادمیک دانشگاهی میبینن یا دورههای تخصصی یا تورلیدری میرن که میتونه زمینههای مختلف داشته باشه
- آره جهت اطلاع همسفرها شاید ندونن این موضوع رو؛ خیلی سریع و خلاصه بخوام بگم، ما تورلیدرها یا میتونیم توی دانشگاه دوره مدیریت جهانگردی ر بخونیم و بعدش کارت رو بر اساس یه پروسهای بگیریم و تورلیدر بشیم یا میتونیم از طریق موسساتی که زیر نظر وزارت گردشگری هستند دورههای مربوطه ر بگذرونیم و معمولا توی دو یا سه دسته تورلیدری کارتش رو بگیریم. به عنوان مثال تورلیدر طبیعتگردی یا اکوتوریسم، تورلیدر فرهنگی و جدیدا هم یه دسته دیگه به اسم تورلیدری ماجراجویانه اومده که هر سه تا از طریق وزارت گردشگری صادر میشه. در ادامه به خاطر اینکه باز هم یه مقدار با همسفران به یک فصل مشترک و زبان مشترکی برسیم؛ بد نیستش که سرفصلهایی که ما توی یکی از دورههامون آموزش میبینیم رو مرور بکنیم.
- از جمله مباحثی که ما در ارتباط با تور گردانی یاد میگیریم، ارتباط قوی داشتن و یک بخشی هم شوخطبعیه. یعنی ما بتونیم هم ارتباط قوی با همسفرامون داشته باشیم هم اینگه با همسفرامون ارتباط خوبی ر برقرار کنیم. در عین حال باید فن بیان خوبی هم داشته باشیم. علاوه بر این، مورد بعدی موضوعی هستش که برمیگرده به اطلاعات و دانش تورلیدر. یک راهنمای سفر باید اطلاعات کاملی در مورد اون مقصد داشته باشه و اشراف کامل به اون منطقهای که قرار هست بازدید کنند داشته باشه و بتونه روایتگر و داستانسرایی خوبی داشته باشه تا بتونه اون جایی که بازدید میکنن و اون سایت مورد بازدید ر شیرینتر و جذابتر بکنه. بنابراین هم دانش کافی نیاز داره هم اطلاعات و در کنارش حتما داستانگویی و روایتگری خوبی هم باید داشته باشه.
- البته شیلا در ادامه باید اشاره کنم که همهی اینا نیازمند یه پیش زمینه خیلی مهمه که توی ساختار اخلاقی و رفتاری اون تورلیدر باید باشه که صبر صبر و باز هم صبر هست. یعنی باید تورلیدر صبر ایوب داشته باشه. بدونیم که قرار هستش که با سلایق مختلفی برخورد بکنیم. همینطور در کنار این صبر، همه تورلیدرها طبق آموزشهایی که دیدیم و حتی طبق تجربهی خودمون توی دالاهو، داشتن صداقت و رفتار دوستانه با همسفرها هست تا همسفران احساس صمیمیتری بکنن. در ادامه یکی از تواناییهای مهم تورلیدر که باز هم اشاره به کلمهی لیدر به زبان انگلیسی میکنم رهبری و هدایت هست؛ یک تورلیدر باید بتونه همسفرهاشو رهبری بکنه و این قدرت رو داشته باشه که توی بحرانها که ممکنه تو خیلی از سفرها پیش بیاد بتونه مشکلات ر حل بکنه و تیم ر به خوبی پیش ببره و بتونه با سلامت تور رو ببره و سلامت برگردونه.
- پس بزارید اینم اضافه بکنم که یک لیدر باید یک حمایتگر خوبی هم باشه و همواره حامی همسفرانش و همراهانشون باشه در طول مسیر و در عین حال شنوندهی خوبی هم باشه
- یعنی چی؟ یعنی هدفون بذاره توی ترافیک و..
- یا مثلا مثل تراپیست بشینه به مشکلات مسافرها گوش بده؟!
- در مورد تراپیست نبودن تورلیدرها توی همون اپیزود قبل صحبت کردیم برن همون اپیزود قبلی رو گوش بکنن کافیه.
- آره شوخی میکنم؛ شنوندهی خوب بودن یعنی اینکه بتونه نیازها و خواستههای همسفرانشون ر به درستی بشنوه تا بتونه برای رفع اون نیازها هر کاری که از دستش برمیاید انجام بده.
- نهایتا اینکه شماره هفتم یکی از مسایل مهم برای ما تورلیدرها هست؛ رعایت کردن اتیکتهای پوششی و حتی بهداشتی هست. خب هر شغلی شرایط خاص خودش و داره مثلا اگر یه کسی کار ساختمانی میکنه باید وسایل ایمنی کارشو بپوشه و لباس مخصوص خودش داشته باشه. ما تورلیدرها مجاز نیستیم هر نوع لباس و هر نوع رفتاری ر توی سفرمون داشته باشیم چون با مسافران در ارتباطیم با رستوران، هتل و آدمهای مختلف و حتی به عنوان سفیران فرهنگی کشورمون تو مقاصد خارجی هستیم. در مورد این مسایل که ما تو دورههای تورلیدری آموزش میبینیم قراره با همسفرامون صحبت بکنیم پس بیشتر از این شما و میهمانان رو منتظر نذاریم بریم سراغشون تا ببینیم چیزهایی که ما به صورت آکادمیک خوندیم، همسفرامون حسش چطور کردن و چطوری تجربهاش کردن و کجاها تجربیات بدی داشتن و از درددلهاشوت بشنویم.
- شادفر اجازه بده اینو اضافه بکنم که درسته ما یه سری تحصیلات آکادمیک دیدیم و یه سری درسا ر یاد گرفتیم و حتی امتحانشو دادیم اما بعضی موضوعات کاملا بر اساس تجربهی سفرمون و تجربه کاری که انجام میدیم به دست میاد. بگذریم؛ در نهایت موضوعاتی که در این اپیزود قرار هست مطرح بشه که شاید یه بخشیش زیر همین سرفصلهایی بود که الان ما تیتروار مطرحشون کردیم، موضوعاتی هستند که از نظرسنجیهای اینستاگرام، روابط عمومی و بخشهای مختلفی که همسفرها مطرح کرده بودن استخراج شده.
- در ادامه همین طور که شیلا اشاره کردی ابتدا از هر سه تا مهمانمون نظرات خودشون ر میشنویم تا ببینیم که به عنوان یه مسافر چه خواستهای از تورلدیرها دارن و این ر هم داخل پرانتز اشاره بکنم که ما اینجا در خصوص خواستههای همسفرانمون از آژانس از نمیدونم هتلف از رستوران خیلی نمیخوایم صحبت بکنیم، دقیقا و به صورت خیلی سرراست میخواهیم بدونیم که مسافرها از تورلیدر چه انتظاری دارن. همونجوری که ابتدای ایپزود هم اشاره کردم، ما تلاش کردیم از تجربیات و اطلاعاتی که از همسفرامون طی این بیست سال استخراج شده استفاده بکنیم تا خیلی میدانی باشه. جهت اطلاعتون خب ما از ابتدای فعالیتمون تا الان از سال هشتاد و پنج حدود دویست و پنجاه هزار نفر همسفر داشتیم و خب تجربیات بسیار زیاد و آمارهای بسیار خوبی داریم. به قول انگلیسیها دیتاماینینگ کردیم که بیایم اینجا در مورد اطلاعاتمون با حضور همسفرها به صورت میدانی صحبت بکنیم.
- از اونجا که دیگه مهمونامون دارن چپ چپ نگاهمون میکنن، بهتره کم کم بریم سراغشون حرفای اونا ر بشنویم. فقط باز من یه نکتهای ر بگم این موضوعات صرفا در مورد تورلیدرهای دالاهو نیست و داریم در مورد همهی افرادی که در این صنعت فعالیت میکنند صحبت میکنیم.
- خب پیروز جان داشتی میگفتی که خیلی از بچگی میکروفون دوست داشتی این میکروفون و این هم شما، بفرمایید که در مورد این موضوع میخواین چه صحبتی با ما داشته باشین.
- بالاخره ما میتونیم حرف بزنیم؛ قبل از هر چی تورلیدرها بذارن مسافرا هم یه حرف بزنن.
- اصلا ما تورلیدرها بریم بالای منبر ول نمیکنیم نوبت به شما نمیرسه.
- فعلا که ما گرفتیم میکروفونو، دیگه هم ولش نخواهیم کرد. من به صورت کلی انتظاراتی که ما مسافرا داریم از تورلیدرها رو دو دسته کلی تقسیمشون میکنم. یکیشون همونطور که آقای شادفر گفتن این که ما تورلیدر ر نماینده آژانس میدونیم که داره این سفر ر برای ما برگزار میکنه. در نتیجه انتظار داریم که واسطه خیلی خوبی باشه برای اینکه نیازها و خواستههای ما ر منتقل کنه. دستهی دوم نیازها و خواستههای ما اون چیزی که مربوط به همین سفره. که در این خصوص بیشتر با هم صحبت میکنیم و مثالش با همدیگه خواهیم دید. مهمترین چیزی که من فکر میکنم در خصوص یک سرپرست برنامه یا تور لیدر ما مسافرا ازشون انتظار داریم اینه که بدونن و به این خیلی دقت بکنن که شاید برای ما مسافرا درست کردن یه فضایی، تهیه کردن یه زمانی و جمعآوری هزینهای که اون سفر ر بخوایم اجرا بکنیم برامون با مشقت خیلی زیادی فراهم شده؛ همونجور که تور لیدر باید صبر ایوب داشته باشه ما مسافران باید گنج قارون داشته باشیم تا بتونیم این سفرها ر ثبت نام بکنیم. درنتیجه انتظارمون اینه که این سفر برامون جزو بهترین خاطرات زندگیمون باشه و انتظار نداریم که با اتفاقاتی که میخواد بیفته توی سفر، این سفر به کام ما مسافرها تلخ بشه. نکتهی دیگهای که میخواستم بگم در خصوص سفر و مهمترین انتظاری که من دارم از یک تور لیدر یا سرپرست برنامه اینه که به نیازهای ما بیش از خواستههای ما توجه کنه. ما مسافران ممکن خواستههایی ر مطرح بکنیم که واقعا جزو اون چیزی نیست یا شرح وظایفی نیست که یک سرپرست برنامه باید انجام بده؛ همونجوری که درجریان هستین ما مسافران کوچکترین آموزشی نمیبینیم قبل از اینکه وارد سفر بشیم، ولی عزیزان سرپرست برنامه همونطور که اشاره کردین انواع و اقسام دورهها ر دارن و دوره میبینن، آموزش میبینن با دقت فراوان انتخاب میشن برای یک برنامه برای یک مقصد؛ ولی ما مسافران به صرف اینکه علاقهای داریم ثبتنام میکنیم. این باعث میشه که ما توی سفر به حد و حدود انتظاراتی که باید داشته باشیم به حقوق خودمون آشنا نباشیم. یک سرپرست برنامهی خوب به صورت کلی باید الگوی مسافران باشه و به صورت مستقیم یا غیر مستقیم این آموزشهایی که ما مسافران نیاز داریم رو به ما منتقل کنه و بده که ما با حقوق خودمون آشنا بشیم بعضی وقتا مسافران چیزهایی میخوان که خارج از توان تورلیدره اصلا خارج از حوزهی وظایفشونه، اینو باید یه جوری به من مسافر آموزش داده بشه که سری بعدی یا تو همون سفر دیگه از این خواسته دست بکشم و سفرر ناخوشایند نکنم برای بقیهی عزیزان. نکتهی خیلی مهمی که من دارم این واقعا یه نکتهی خیلی به نظر من جدیه و اون اینه که مسئلهی تور لیدری چون سرپرستی یک گروهی از آدماست که با انتظارات مختلف، سلایق مختلف همراه شدن، همون صبوری ر که مد نظر هست زیرساختش یک شوق و علاقه و عشقی هست که باید به این کار داشته باشند. به قول یه عزیزی باید دیوانهی این کار باشند و من به عنوان یک دوست برای تورلیدرهای عزیز، میخوام بهشون بگم اگر واقعا چنین شرایطی نیست براشون، واقعا تجدید نظر بکنن در کاری که دارن میکنن. بخاطراینکه دیر یا زود آن چیزی که به دست آوردن ر از دست خواهند داد و تجربههای خیلی سختی در انتظارشونه، اگر این کار و عاشقانه دنبال نکرده باشن و منتظر تمام مخاطراتش نبوده باشن. من دیگه زیاد حرف نمیزنم...
- من دیگه میخواستم بگم شیلا اگه میکروفونو از پیروز نگیریم تا آخر میخواد صحبت بکنه. همینجوری خود پیروز گفت ما باید به نیازها و خواستههاشون دقت بکنیم. نیاز این اپیزود این هستش که بریم سراغ مهمونهای بعدی، پس بهتره که میکروفونو از پیروز پس بگیریم و بریم سراغ مهمونای دیگرمون.
- مرسی پیروز جان به موضوعات خیلی مهم و ظریفی اشاره کردی و میخوام ببینم که خوب تقریبا فکر میکنم همه اون نکتههای مهم ر گفتی. سوالم الان از سمیرا و مرجان عزیز اینه که چرا اصلا سفر با تور رو انتخاب کردید.
- سفرهای گروهی برای من یه جذابیتی که داره آشنا شدن با افراد مختلف با طرز فکرها و فرهنگهای مختلفه که تا قبل از اینکه با تور سفر کنم این تجربه ر نداشتم. وقتی که وارد سفرهای گروهی شدم با افرادی آشنا شدم که خیلی ازشون چیزهای مختلفی یادگرفتم و این باعث شد که زاویه نگاهم عوض بشه و از اون به بعد تمایل بیشتری پیدا کردم که سفرهامو دستهجمعی تجربه کنم. یه نکتهی دیگهای هم که در خصوص سفرهای دستهجمعی وجود داشت سفر به جاهایی بود که شاید خودم به تنهایی این نمیتونستم تجربهشون کنم مخصوصا سفرهای پیمایشی که حتما به یک راهنمای خبره و ورزیده احتیاج داشت.
- یکی از دلایلی که من انتخاب کردم که تورهای گروهی برم، بخاطراینکه خیلی تنهایی سفر میکردم و اومدم مقایسه کردم دیدم که وقتی من تنهایی سفر میکنم حداقل از شش ماه قبل شروع کردم و دارم یه سری تدارکاتی ر میبینم که این کارها رو آژانس کرده و این کار ر تورلیدر کرده و یه پشتیبانی خیلی قوی که اون پشت هست و من با خیال راحت میتونم این سفر ر برم. بعضی جاها به قول سمیرا جون تنها رفتن اصلا صلاح نیست و باید حتما گروهی رفت و این بود که من انتخاب کردم که گروهی سفر کنم؛ هر چند که اینو بهتون بگم، گروهی و تنها سفر کردن یک سری مزایا و معایب خودش رو داره. یعنی شما نمیتونید بگید گروهی سفر کردن همیشه بهتر از تنهایی سفر کردنه یا بالعکس. ولی خب براساس مقاصدی که انتخاب میکنیم آدم میتونه انتخاب کنه که آیا این مقصد رو باید گروهی بره یا میشه تنهایی رفت.
- شاید من بخوام حرف شما ر تکمیل بکنم، دقیقا سفر گروهی میتونه مزایا و معایب خودش داشته باشه و از اینجاست که نقش تورلیدر میتونه خیلی اهمیت ویژهای داشته باشه برای اینکه اون سفر گروهی برای کسایی که شاید خیلی عادت نداشتن که سفرهای دستهجمعی داشتهباشن و شیرینتر بکنه.
- خب اگه اجازه بدید یه مقدار ریزتر بشیم تو مسایل و در مورد مسایلی که همسفرانمون به دالاهو اطلاع دادن صحبت بکنیم. اینجا میخواهیم وارد جزییات بشیم و باز هم جا داره از همسفران خوبمون که در نظرسنجیهای دالاهو شرکت کردن تشکر بکنم و نظراتی که به ما رسیده بود جواب به این سوال بود که از تورلیدرتون چه خواسته و انتظاراتی دارید؟ جوابهایی رو دریافت کردیم و این جوابها رو ما دستهبندی کردیم و وارد همون تیترهایی که جزو آموزشهای ما تو لیدرها بود آوردیم و دونه به دونه میخوایم از مهمانمون بخوایم که در مورد این مسایل و خاطراتی که دارن و خواستههاشون صحبت بکنیم.
- وقتی که ما وارد یه سفر گروهی میشیم برای اولین بار همسفرامون دیدیم و تورلیدر تو این زمینه میتونه نقش موثری برای ایجاد فضای صمیمیت بین همسفران داشته باشه. یکی از کارهایی که تو این مورد انجام میشه همون برنامه معارفه هست که باعث آشنایی همسفرها میشه استفاده از موسیقیهای خوبه که نقش موثری توی صمیمیت داره؛ این موسیقیها گاهی به تناسب فضا میتونه شاد و هیجانانگیز باشه؛ گاهی میتونه از موسیقیهای محلی اون جایی که بهش سفر میکنیم استفاده بشه که تناسب خوبی با شرایطمون داره. منتها بهتره که وقتی توی طبیعت هستیم تورلیدر جوری مدیریت بکنه که ما استفاده از اون طبیعت و سکوتش ر تجربه بکنیم.
- دیسکو راه نندازه.
- دقیقا! یادمه یه تورلیدری با خودش اسپیکر خربزهای آورده بود. من اینو نمیتونستم هضم بکنم. ما دوست داشتیم تو طبیعت، سکوت و صدای طبیعت ر تجربه بکنیم. این به نظر من کار مهمی که تورلیدر میتونه حتی یه جاهایی مسافرها رو به سکوت تشویق کنه.
- سمیرا من اینور پیروز رو به زور نگه داشتم. داره بال بال میزنه. بنده خدا از خاطراتش و اینکه لیدر چطور میتونه فضای صمیمی ایجاد کنه بگه. من میخوام به یه عارضهای اشاره بکنم که تو بعضی از سفرها باهاش برخورد کردیم و اون اینکه خب بعضی از تورلیدرها با بعضی از مسافران خاطرات مشترکی دارند، از سفرهای قبلی که انجام دادن. این باعث شد که توی بعضی از سفرها فضای اون سفر تبدیل شد به این که اون تورلیدرها با اون مسافران خاص شروع کردن به گپ و گفتگو کردن و از خاطرات اونجا واسه همدیگه گفتن و شوخی کردن. خب بقیه مسافرا خیلی ناراحت بودن که خب این موضوعات اصلا به ما چه مربوطه ما چه گناهی کردیم که اولین باره که داریم با ایشون سفر میکنیم. ما چه گناهی کردیم که نبودیم تو اون سفر؛ اینه که من خواهش میکنم که مسافران به یه چشم دیده بشن.
- یعنی چشمش ببنده؟
- بعضی وقتا هر دو تا چشمشو ببنده و یه جوری که بقیه مسافرا ناراحت نشن شروع کنن با دوستان خودشون گپ و گفت بکنن.
- یعنی یه جورایی فکر میکنم که خواسته تو و سمیرا این هستش که برای ایجاد فضای صمیمی، کل تیم رو در نظر بگیره و اینطور نباشه که چند قطبی یا دو قطبی بشه و تیمها یارکشی بکنن و این فضای صمیمی ممکنه دیگه بعدش کنترل کردنش سخت بشه. درست متوجه شدم؟
- دقیقا منظور من همینه؛ این محبت و صمیمیتی که سرپرست برنامه، جاری میکنه توی برنامه میتونه باعث بشه که بهتر مدیریت بکنه این ارتباطی که برقرار میکنه با مسافران و اگر از ابتدای سفر این اتفاق نیفته و یه دوگانهای به وجود بیاد، باعث میشه که در انتهای سفر کاری از دستش در بره و دیگه نتونه که وظایف خودش به نحو احسن عمل بکنه.
- معنای صمیمیت رو امروز من فهمیدم. منو گذاشتن اون کنار. فقط پیروز داره حرف میزنه و آقای شادفر!
- شما بفرمایید صحبت کنید.
- صحبتی که شیلا جان کردن در مورد اشتیاق در انجام وظایف، عشق به حرفهای که دارن، من میخوام این مورد رو بگم؛ بعد از کار معدن کار تورلیدری سختترین کاره.
- البته طبق ردهبندی جدید تریپ ادوایزر، کار معدن بعد از کار تورلیدری سخت ترین کاره!
- درست میگن؛ بخاطر اینکه تو کار معدن طرف میمیره ولی تورلیدر زجرکش میشه، نمیمیره و واقعا من شاید اون تابلوی نئونی و خیلی برق دار اولیه تورلیدری رو که دیدم اوایل که سفر میکردم گروهی؛ میگفتم چه کار قشنگیه، پول نمیدن میرن همه دنیا ر میبینن! تازه پول هم میگیرن و یه سری مسافرای خیلی خوبم دور و برشون هستن و بعدها فهمیدم واقعا کار بسیار سختیه و اشتیاق و عشق میخواد. بدون عشق شما هیچ کاری ر نمیتونی به خوبی به انتها برسونی و همونطور که پیروز جان در ابتدا گفتن اصلا همون صنعت ر خراب میکنی و هم همسفرها دیگه همراه شما نخواهند شد. در مورد صمیمیت هم به نظر من همونطور که دوستان امروز صحبت کردن، باید تورلیدر به عنوان کسی که پیشرو هستش باید این صمیمیت ر بین خودش و مسافران و بین همسفرا ایجاد بکنه که تا آخر سفر بتونه یه خاطرهی خیلی خوبی برای همه همسفر ایجاد کرده باشه.
- مرسی مرجان جون تا شادفر داره پیروز رو سرگرم میکنه میخوام موضوع بعدی ر هم با خودت درمیون بذارم. یکی دیگه از مسایلی که مطرح شده بود در ارتباط با قدرت ارائهی مطالب و انتقال اطلاعات به همسفرها بود؛ حالا در مورد اون مقصد در مورد اون سایت بازدید.
- به نظر من فن بیان خوب برای یک تورلیدر یکی از موارد بسیار مهم هستش. حالا بعدا در مورد دانش صحبت خواهد شد احتمالا ولی اینکه چطوری داستانسرایی بکنی، چجوری حکایت بگی در مورد اون مقصدی که میخوای صحبت کنی. اگر که بخواد جمله به جمله یه تورلیدر مطالبی که شب قبل حفظ کرده بخواد بیاد به مسافرانش انتقال بده، خب مسافر خودش خونده، دلیلی نداره وقتشو بگیره. ولی اگر بیاد همون مطلب ر به صورت داستان، حکایت و خیلی مشتاقانه این ر بیان بکنه شنونده اشتیاق داره که باز هم گوش بده. از نوع صحبتهای تورلیدر لذت ببره. من فکر میکنم که فن بیان احتمالا جزو دروسی بوده که تورلیدر در واقع این ر گذرونده و یه مورد دیگه این هستش که مطالب و آموزههایی که در طی تورلیدریشون آشنا شدن باهاش باید یه جوری اینا ر به هم ارتباط بدن و این کمک میکنه که بتونن بهتر فن بیان و انتقال مطلب داشته باشن.
- در خصوص فن بیان من یه خاطره یادم افتاد. تو یکی از سفرهایی که داشتیم میرفتیم سرپرست برنامه یه ابتکار خیلی جالبی انجام داد؛ بعد از اینکه وارد اتوبوس شدیم و نشستیم و یه سلام علیک اولیه، گفتش که با توجه به اینکه تو مقصد ما، زبان اینجوریه، گویش اینجوریه و من آشنا هستم به اون نحوهی گویششون و لهجهشون از الان تا پایان سفر من با لهجهی اونجا صحبت میکنم. ما اول یه ذره جا خوردیم و بعد دیدیم که چقدر شیرین شد و چقدر جالب بود. کلی کلمه جدید کلی ضربالمثل و عبارات جدیدی که مربوط به اون منطقه بود یاد گرفتیم و این باعث شد وقتی رسیده بودیم اونجا با فروشندههای محلی که صحبت میکردیم بعضی از اونا ر بهشون میگفتیم و اونام کیف میکردن و ما خودمونم کیف میکردیم. به نظر من این خیلی اتفاق خوبی بود و ابتکار جالبی بود که اون عزیز انجام داد.
- در ادامه من بخوام تکمیل بکنم از بعد تاریخی به این قضیه بخواهیم نگاه بکنیم؛ ما انسانها اصلا یکی از شاید تفاوتهای مهممون با دیگر جانداران توانایی هستش که ما توی تصوراتمون داریم و توی داستانسرایی داریم. این داستان گفتن شاید بگیم که تو عصر مدرن، رنگ باخته و خیلی مهم نیست. در صورتی که اینطور نیست اگر ما ایرانیا که همهمون تقریبا میشه گفت معتاد اینستاگرام هستیم، دقت کرده باشیم اصلا کلمهی استوری اینستاگرام از همینجا اومده و ما آدما دوست داریم قصه بشنویم. حالا این قصه میتونه در قالب یک رُمان یا کتاب باشه میتونه در قالب یک فیلم باشه. میتونه در قالب اینستاگرام و دیگر اپلیکیشنهایی که الان ما باهاش درگیریم باشه. رو این حساب یک تورلیدر هم با توانایی که توی داستان سرایی داره و تفسیرگری خوب داره، قطعا میتونه همسفرهاش رو جذب بکنه و خاطرات بهتری برای همسفرهای اون تور بسازه.
- طبیعتا خلاقیت داشتن و اطلاعات خوب داشتن و اطلاعات رو خوب انتقال دادن خیلی مهمه. ولی همه این چیزها یک پیش نیاز و پیش زمینهای هم لازم داره و اون هم دانش کافی لیدرهاس. لیدرها موظف هستن به واسطه شغلی که دارن و به واسطهی سفرهای مختلفی که به مقاصد مختلف رفتن اطلاعات نسبتا جامعهای در مورد جغرافیا، تاریخ، اوضاع سیاسی و اوضاع اجتماعی یه منطقه داشته باشند و بنابراین بتونن یک اشراف کامل روی اون منطقه داشته باشند، برای اینکه وقتی میخوان حالا اون روایت یا اون قصه ر هم انتقال بدن از به قول مرجان از همهی اون دانششون در یک سبد استفاده کنن و بتونن اطلاعات بهتری بدن. البته موضوع اینجاست که تورلیدرها اصلا چقدر باید اطلاعات داشته باشند و در ارایهی اونها هم چقدر دستشون باز هست؟ آیا باید اطلاعات تخصصی بدن یا میتونن یه اطلاعات نسبتا سطحیتر بدن. اصلا عمق این اطلاعات کجاست؟
- به نظر من تورلیدر حداقل یه پیشزمینهای از اون جایی که میخواد بهش سفر کنه باید داشته باشه؛ البته نه در حد گوگل و ویکیپدیا. یادمه یه تورلیدر داشتیم که انقدر قشنگ ما رو تو عمق تاریخ به حرکت درمیآورد که فکر میکردیم سوار بر ماشین زمان شدیم. عوضش یادمه تو یکی از سفرهامون صبح به صبح، تو یه سفر دو روزه به ما میگفت بچهها سوار اتوبوس بشیم خب حالا رسیدیم پیاده بشید الانام غذا بخوریم و به همین ترتیب!
- خب اون تورلیدر خسته بوده؛ نباید زیاد اذیتش میکردین!
- دقیقا!
- ببینید وقتی که ما یه سفری ر داریم میریم که صرفا برای تفریحه و برای آرامشه، خب حالا اون شرایط خاص خودش رو داره. اما اکثر در اکثر سفرها ما داریم میریم یه مقصدی ر ببینیم یک جاهایی ر ببینیم یک تجربهی جدید داشتهباشیم داشتن اطلاعات در حد ویکیپدیا و گوگل که سمیرا جان گفتن، خب اون خیلی خوبه برای ما مسافران ولی زوایای پنهانی داره هر مقصد و هر تجربهای، که ما انتظار داریم سرپرست برنامه قبل از اینکه وارد این سفر بشه، اون ر حتما مطالعه کرده باشه. من خواهشم از سرپرستهای برنامه اینه که اگر 10 بار به یک جا رفتن و برای بار یازدهم که دارن میرن اونجا؛ فکر کنن برای بار اولشونه و اونا هم تجربهی جدیدی رو خواهندداشت. هیچ سفری هیچ مقصدی تکرار نخواهد شد. تجربه من نشون میده که چند بار به یک مقصد بریم هر دفعه یک چیز جدیدی خواهد بود چه برای مسافران و چه برای سرپرستی برنامه. من فکر میکنم داشتن یک سطح عمومی از اطلاعات و اینکه برای ما مسافران سوال ایجاد بکنن که اگر خواستیم به صورت تخصصی به یه موضوعی بپردازیم، کافی باشه برای سرپرست برنامه. انتظار خیلی زیادی نداریم که عمیق باشه تو مسائل تاریخی و فرهنگی اینا. ولی در سطح این که من به عنوان یه مسافر انتظار دارم در پایان این سفر اون اطلاعات ر داشته باشم اونا ر انتظار دارم که از تورلیدر دریافت بکنم.
- پیروز جان، درسته که این صحبتها حالا بعضی از مسافرا که حالا یه اطلاعات سطحی از اون مقصدشون داشته باشن و بیشتر خوش گذشتن براشون مهمه؛ ولی مسافرایی هستن که دوست دارن که عمیقتر تورلیدر در مورد این موضوع صحبت کنه و مورد دیگه که هنر یه تورلیدر هست که این دانشش ر به هم دیگه ربط بده. مثلا داره در مورد یه مقصدی صحبت میکنه، در مورد فرهنگ، تاریخش و در مورد سیاستش و اتفاقاتی که افتاده و جغرافیاش بیاد اینا ر به هم ربط بده. نه اینکه جدا جدا در موردش صحبت بکنه. اگر که موضوعات میخواد سطحی باشه خب الان دیگه با این تکنولوژی که پیشرفت کرده هر کسی میتونه به اطلاعات رو توی گوگل سرچ بکنه یا اینکه توی ویکیپدیا بتونه اون مطالبی که تورلیدر داره پشت میکروفون میگه خودش بره و هر روزی که دوست داره اون ر گوش بده. من فکر میکنم که باید یک میانهای بین سطحیگویی و خیلی عمیق گفتن حالا شبیه استاد تاریخ نباشه ولی اطلاعات منو بیشتر بکنه.
- من فکر میکنم شاید منظورمو بد بیان کردم. دقیقا من فرمایشات شما رو تایید میکنم. عرض کردم که اطلاعات سطحی چیزیه که هر مسافری میتونه با گوشی که در اختیار داره دریافت بکنه و باز انتظار نداریم که با یه استاد تاریخ همسفر بشیم. انتظارمون اینه که اون سرپرست برنامه بتونه علاوه بر اینکه اطلاعات سطحی رو به ما میده؛ زوایای پنهان سفر و اون ناگفتههایی که ما خودمون میتونیم ببینیم برای ما روشن بکنه و برای ما سوال ایجاد بکنه که اگر خواستیم عمیقتر باشیم، بعضی از مسافران خواستن که بیشتر بدونن حالا یا از خودش یا از منابعی که معرفی میکنه برن جستجو کنن و اون اطلاعات بیشتر رو دریافت کنن.
- خب میکروفون دست پیروز افتاده؛ دیگه ول نمیکنه. بخوام یه جمعبندی بکنم؛ اینجا بد نیست اتفاقا من از خاطرات تورلیدری خودم و تجربیاتم بگم در مورد این مطلب. جالبه دوستان بدونن که ما توی آموزشهایی که توی دورهی تورلیدری داریم یه مبحثی داریم به اسم آشنایی با روحیات و فرهنگ ملل. اونجا بسیار نکتهی جالبی برخورد میکنیم و کسانی که تورلیدر اینکامینگ یا اصطلاحا ورودی هستن، احتمال زیاد این تجربه ر داشتن که ما بین ملیتهای مختلف هم اختلاف داریم در خصوص اینکه چه میزان اطلاعات و اینفو در اصطلاح خودشون، در اختیارشون بذاریم.
- فارسی رو پاس بداریم آقا.
- من گفتم اطلاعات. بیا و گیر نده سمیرا! مثلا کسایی که با مسافران آلمانی، مسافران آمریکایی و مسافران ژاپنی برخورد داشتند؛ احتمالا میدونن که این مسافران قبل از اینکه یک مقصد سفر برن تا ای تو زی کار رو درآوردن و ممکنه حتی گاهی اوقات از تورلیدر بیشتر اطلاعات داشته باشن و این کار رو خیلی سخت میکنه برای اینکه تورلیدر باید همیشه یک قدم جلوتر از مسافراش باشه. تو قدم بعدی یا رتبه بعدی معمولا مسافری ایتالیایی یونانی هستند و فرانسوی حتی که اطلاعات یه مقدار کمتری رو میخوان. یه مقدار میایم جلوتر مثلا ملیتهایی مثل روسها، چینیها، ترکها و ما ایرانیها حتی معمولا به خاطر حالا پیشینه تاریخی و خیلی مسایل فرهنگی دیگه، خیلی اطلاعات دقیق و آکادمیک به قول پیروز و مرجان نمیخوان و مسافران شاید همون اطلاعات اولیه ر داشته باشن. یاد اپیزود قبل افتادم درباره درددل تورلیدرها، ما همینجا الان سه تا مسافر داریم پیشمون که سلیقهی هر سه تا رو رعایت کردن برای ما تورلیدها سخته. حالا حساب کنید بیست و پنج تا مسافر داریم یکی میخواد در حد آکادمیک دانشگاه اطلاعات بگیره، یکی میخواد اون وسط بگه و برقصه. یاد جواد بنده خدا افتادم تو اپیزود قبلی، اشاره میکرد که میشه اطلاعات ندید بذارید ما برقصیم. این هم بحث دانش و اطلاعات هستش که ما تو تورلیدرها موندیم بالاخره چقدر اطلاعات بدیم.
- بحث انتقال اطلاعات و توضیحات واقعا موضوع پیچیدهایه و این هنر تورلیدره که بتونه تشخیص بده که چقدر اطلاعات دادن در اون شرایط میتونه مناسب باشه برای همسفرش. بریم سراغ موضوع بعدی که در نظرسنجی همسفرها مطرح شده بود؛ این موضوع برمیگرده به حفظ حریم خصوصی همسفرها و انتظاری که مسافران دارند در این باره که یک لیدر چقدر باید حریم خصوصی ر حفظ کنه و البته مسافرها هم چقدر باید این حریم رو رعایت کنند در مقابل همدیگه. حالا این موضوع تو بخشهای مختلف سفر میتونه نمود داشته باشه. از لحظهی معارفه که عموما توی تورهای گروهی از همسفران خواسته میشه که خودشون ر معرفی کنن و یه سری اطلاعات در مورد خودشون بدن تا زمانیکه در طول گشتها با همدیگه در ارتباط هستند و گاهی این حس برای همسفرامون به وجود میاد که لیدر داره تو کارشون بیش از اندازه دخالت میکنه یا گاهی این مساله مطرح میشه که لیدر نمیتونه حد و مرز شوخی با همسفرها ر نگه داره و مرزش ر نمیدونه. چیزهایی از این قبیل که میخوایم الان بیشتر در موردشون صحبت کنیم و بهشون بپردازیم.
- فکر میکنم شیلا بخاطر اینکه این موضوع تو خاورمیانه و ایران یه مقدار اگر قضیه جنسیتی نکنیم؛ برای خانمها شاید یه مقدار حساستر هم باشه. از سمیرا شروع بکنیم به عنوان نمایندهی بانوان تورها.
- من فکر میکنم لیدرها توی بحث معارفه بهتره که این ر به عهدهی مسافرا بذارن که دوست داره چقدر خودشو معرفی بکنه. صرفا بعضی از مسافرا دوست دارند اسم و فامیلشون بگن. بعضیا دوس دارن راجب خودشون چیزای بیشتری بگن. این که ما از مسافر بخوایم که خیلی جزیی وارد خصوصیات خودش بشه شاید خیلی کار جالبی نباشه. مثلا آیا مجرد یا متاهلن؟
- قصد ازدواج ندارن؟!
- شاید من نخوام راجع به اون صحبت کنم؛ بهتر بسپاره خودم هر چقدر که خودم دلم خواست راجع به ویژگیهای خودم صحبت کنم.
- من خیلی با معارفه موافق نیستم؛ در حد اینکه خودشون ر معرفی کنن که این و اون نگن اسم طرفو بگن به نظر من کافیه. اگر کسی بخواد تخلیه اطلاعاتی بکنه طرف مقابل رو، حتما تو اون سه چهار روزه میکنه. مورد داشتیم که طرف اومده تورلیدر اینقدر ازش سوال کرده موقع معارفه شروع کرده شجرهنامهی اجدادش رو شروع کرده که سفر کجا میرفتن کجا نمیرفتن؛ آخه به من چه ربطی داره که شما حالا پدربزرگتون اینجوری بوده یا اونجوری بوده. به نظر من، من نظر شخصی خودم این هستش که معارفه باید خیلی کوتاه باشه. در حد معرفی اسم باشه در خصوص این موضوع حریم خصوصی به این نکته توجه بکنیم که سرپرست برنامه وظیفه داره علاوه بر اینکه خودش وارد حریم خصوصی دیگران نشه، شرایطی هم مراقب باشه فراهم نشه که خود مسافران وارد حریم خصوصی همدیگه بشن. بعضی وقتا ما دیدیم که با مطرح کردن بعضی از شوخیهایی که اتفاق میفته در طی سفر، بعضی مسافرا به خودشون اجازه میدن که این شوخی ر ادامه بدن با بقیه همسرانشون. اون شوخی ببرن جلو و باعث آزردگی خاطر مسافران دیگه بشه. به همین دلیل که این موضوع خیلی ظرافت خاصی داره و حتما باید بهش توجه خیلی خیلی جدی بشه.
- البته من فکر میکنم در مورد خانمها هم یه رعایت ویژهای باید باشه.
- منظورت چیه سمیراجان؟! چجوری باید رعایت کنه؟
- یه مقدار خانمها در مورد بعضی از شوخیها حساس هستند؛ اینکه تورلیدر حواسش باشه نه خودش و نه مسافرا وارد اون حد و مرز خاصی که برای هر خانم هستش نشن. یکی دیگه از مواردی که ممکنه برای بعضی از مسافرا خانم یا آقا حساسیت برانگیز باشه لمس شدن توسط حالا دیگران هستش. که این هم بهتره که از طرف تورلیدر و همسفران مورد توجه قرار بگیره.
- البته باید باز به عنوان یک تورلیدر بکنم که خب این مرز واقعا خط و خطوط مشخصی نداره که بگیم آقا مرز شوخی اینجاست، مرز حریم خصوصی اینجاست و آدما با هم متفاوتند و همهی اینایی که گفتیم نسبی هستش و نمیشه دقیقا الزاما گفتش که این مرز شوخی کجاست؟! ممکنه واقعا توی جمع دوستانهای که دارند همه این مرزها برداشته بشه. اما من یکی از تجربیاتی که دارم و سعی میکنم همیشه ازش استفاده بکنم حواسمون باشه اگر مرزی ر تو این شوخیا برداشتیم دیگه نمیتونیم برگردیم عقب. وقتی که این مرز برداشته شد دیگه مجبوری ادامه بدی. روی این حساب خیلی مهمه که تاجایی رعایت بکنیم که مجبور نشیم بخوایم جبرانش بکنیم که جبران کردنش یه مقدار سخته. یه موضوع دیگه اتفاقا پیروز خود تو بارها با من همسفر بودی میخواستم تو حس و حالت رو بگی. بعضی تورلیدرها اصرار دارن که همیشه مسافرا ر اصطلاحا مراقبت بکنن تو همهی فعالیتها، درگیرشون بکنن و من احساس میکنم که شاید از دید من به عنوان یکی از تورلیدرها غلط باشه که مسافران این حریم خصوصی خودشون رو دارن ممکنه بخوان ساعات و دقایقی ر برای خودشون باشن داخل اتوبوس یا هتل نداشته باشن که من همهجا همهی اینا ر ببرم. ممکنه مسافری داشته باشیم هفت هشت ساله ممکنه مسافر هفتاد ساله باشه و اینها نیازها و خواستهها و سلایق متفاوته. خود تو تو این زمینه پیروز جان، چون میکروفون رو هم خیلی دوست داری، میتونی از خاطرات و خواستههات بگی.
- ببینید درسته که ما وقتی یه سفر گروهی ر داریم تجربه میکنیم داریم یه کار دستهجمعی انجام میدیم. ولی اون برنامه سرفصلهایی داره که ما هم به عنوان مسافر متعهدیم که توی اون برنامهها شرکت کنیم. اما فاصله سرفصلهای برنامه، زمانهایی که ما مسافران شاید دلمون بخواد برای خودمون خلوت کنیم برای خودمون کتاب بخونیم برای خودمون موسیقی گوش بدیم؛ اینکه چون بعضی دیگر از مسافران میخوان بازی بکننف حتما ما هم باید بهشون بپیوندیم، بعضی وقتا آزاردهنده است به نظر من. باید مراقبت بکنیم که علاوه بر اینکه داریم فعالیت اجتماعی میکنیم حریم یعنی فردیت خودمون رو هم حفظ بکنیم و بتونیم که یه تعادلی برقرار بکنیم بین این دو مورد و سرپرست برنامه باید آگاه باشه به اینکه در نهایت اون چیزی که مهمه رضایت مسافره نه اینکه اون برنامهای که خودش دلش میخواد اجرا بشه.
- غیر از موضوع حریم خصوصی و اون ایجاد صمیمیت و اون حد و مرز نگه داشتن یه نکتهی دیگهای هم هستش که به نظرم با ظرافت کار لیدرها و باید خیلی بهش توجه کنن.. اونم این هستش که یک نگاه یکسانی بین همهی مسافرانشون داشته باشن. بینشون فرق نذارن. شاید جالب باشه براتون که حالا من لیدر هستم ولی به هر حال به عنوان مسافر هم گاهی پیش میاد که سفرهای گروهی داشته باشن و اتفاقا چند وقت پیش حالا به دلایلی با آژانس دیگری سفر کردم و اتفاق بدی که برای من و دوستم توی اون سفر افتاد این بود که همه مسافرها با لیدر آشنا بودن و ما دقیقا احساس میکردیم که خیلی اضافی توی اون تور ثبت نام کردیم و اصلا اون تور مناسب ما نبود. بنابراین اینم یکی دیگه از هنرها و مهارتهای لیدر که بتونه اون یک ثانیه اون یکپارچگی ر بین همهی همسفرهای اندازه برقرار کنه و موضوع بعدی که در نظرسنجیها بهش اشاره شده بود مدیریت بحران و توانایی هدایت کردن و رهبری کردن گروه در شرایط چالشی و بحرانی هستش.
- مثل خراب شدن ماشین مثل پنچر شدن ماشین، مثل اینکه یه اتاقی از هتلی که برای گروه سی نفره گرفته خراب بشه سرویس بهداشتی مثلا ترکیده یا برق هتل قطع بشه و خیلی مسایل دیگه. تو اپیزود قبلی هم گفتیم ما تورلیدرها مسئول همه ناترازیها هستیم همیشه ی آمادهی بحرانیم و خب یکی از تواناییهای افراد هستش که یک مقداری شاید هنر اشخاص باشه و یه بخشی هم اکتسابی هست و باید بتونه لیدر بحرانها ر مدیریت بکنه. من اینها ر گفتم برسیم به پیروز و سمیرا عزیز ومهمانمون مرجان داره چپ چپ نگاه میکنه، که به ما بگن که چه خاطراتی داشتن که این بحران قطعا کسی نیست که زیاد سفر رفته باشه و بگه هیچ بحرانی توی سفر ما نداشتیم. بحرانهایی که پیش اومده تورلیدر رو چطور دیدن و توقع دارن تورلیدر چیکار بکنه که از اون بحران به راحتی عبور بکنن و مسافرها کمتر اذیت بشن.
- تو یکی از سفرهای پیمایشی یادمه که یکی از همسفرها دچار استرس شده بود و توی شیب نمیتونست حرکت بکنه و همون جا نشست و شرایط بدی بود؛ تورلیدر اومد باهاش صحبت کرد. از نظر روحی بهش یه آرامشی داد بعد همراهش قدم به قدم حرکت کرد. طول مسیر واقعا این مسافر طوری تونست خودشو بازسازی کنه که جزو اولین نفراتی بود که به خط پایان رسید.
- در خصوص مدیریت بحران تجربه نقش خیلی مهمی ر بازی میکنه. من یادمه که تو یکی از سفرها رفته بودیم تو یه جایی غذا بخوریم و اتوبوس ما قرار بود بیاد توی شهر و ما ر سوار کنه ببره؛ به دلایلی که اون شرایط اجتماعی در اون لحظه اجازه نمیدادند که اتوبوس ما بیاد تو این شهر و باید حتما جای دیگهای میرفت مجبورش کرده بودن جای دیگهای بره و در نتیجه ما مونده بودیم کنار خیابون و سرپرست برنامه طفلکی نمیدونست چی کار بکنه و خیلی آشفته بود. همهی مسافرا بهش هجوم آورده بودند که ما فردا باید بریم نمیدونم دیر شده اگر دیر برسیم چه اتفاقی میفته و سی نفر روی مخ این بنده خدا بودن و ایشون یک دقیقه وقت گرفت رفت با پشتیبان صحبت کرد و خودش تصمیم گرفت و یه کاری کرد که اون اتفاق خیلی بدی که میخواست بیفته یعنی اون تهدید تبدیل به فرصت کرد و چندتا ماشین ما ر برگردوند به سمت اون مبدامون و موضوع حل شد. این تجربه تورلیدر خیلی نقش مهمی رو بازی کرد تو این داستان.
- جالبه تو همین زمینه ما تو یکی از سفرامون خود تولید یه جور بحران شده بود. از یه مشکلی که توی مسیر پیش اومد عصبانی شد و قهر کرد با ما! نشست روی صندلی و یه یک ساعتی با ما حرف نمیزد که بعد مسافران اومدن از تورلیدر دلجویی کردن و به برنامه برش گردوندن.
- یعنی براش گل و شیرینی بردید یا نبردی؟!
- دقیقا همینطوره کلی نوازشش کردن و نازشو کشیدن تا برگشت.
- تورلیدر دالاهو که نبوده قطعا؟
- نبوده خدا رو شکر.
- سمیرا جان من برعکس این موضوع رو میتونم بگم که چجوری تورلیدر تونست یه بحران بسیار بزرگی که توی یه تور ایجاد شده بود که ما رفته بودیم امسال بتونن مدیریت کنن. ما یه سفری داشتیم به غرب ایران کنار رودخانه سیروان قرار بود که کمپینگ بکنیم. وقتی رسیدیم اونجا دیدیم چشم تو چشم ملخهاییم! میلیونها ملخ اونجا هستن و اصلا نمیتونستیم شب از چادر در بیاریم و دستشویی بریم یا کار دیگه بکنیم و اینجا بود که برای پنجاه و دو نفراین دو تا تور لیدر عزیز ما تونستن تو یه تعطیلاتی که به هیچ وجه ماشینی وجود نداره ما ر برگردونن یک روز زودتر به تهران و این بحران ر تونستن حل بکنن که بسیار مشکل بود.
- در ادامه حرفها تکمیلش بکنم بدنیست که برای اینکه این بحرانها ر حل بکنیم همونطور که پیروز اشاره کرد، حرف اول رو قطعا تجربه میزنه و خب خصلتهای اخلاقی خود تورلیدر. ولی قطعا پشتیبان اون تور که اون آژانس یا مجری هستش که داره کار ر انجام میده چون بارها و بارها احتمالا براش اتفاق افتاده که ماشین خراب بشه، پنچر بشه و توی هتل مثلا اتاق کم بیاره و بر اساس تجربیاتش یک سری اصطلاحا پلن جایگزین یا برنامهی جایگزین داره و استفاده میکنه و این مشکل رو میتونه حل کنه و هرچی تجربهی اون مجری کمتر باشه قطعا در مقابل این بحرانها میتونه دچار مشکل بشه. جالبه داشت مرجان در مورد ملخ میگفت جالب بود؛ برای من تو بیست سال گذشته که کار تورلیدری میکنم و توی آژانس دلاهو کار میکنم این اولین بار بود که ما با هجوم ملخها مواجه شدیم و هیچ وقت اتفاق نیفتاده بود و همونطوریکه اشاره کردم توی کار تورلیدری همیشه باید منتظر یک اتفاقی باشیم. خصوصا ما که تو ایران زندگی میکنیم هر لحظه مون پیشبینیناپذیر و...
- یعنی ملخها باهاتون هماهنگ نکرده بودن؟!
- والا به ما زنگ نزدن؛ شایدم اطلاع دادن ما متوجه نشدیم. همینجور سرشون رو انداختن پایین اومدن تو کمپینگ و خلاصه این داستانی که اشاره کردن اتفاق افتاده و لیدرها با پشتیبانی هماهنگ کردن و برگشتن.
- آقای شادفر پیرو صحبتهایی که الان کردین من یه خاطرهای یادم اومد؛ ما یه سفر روسیه رفته بودیم. درست دقایق اول رسیدن ما به مسکو بین دو تا از مسافرهای ما اختلاف نظر تاریخی ایجاد شد که اگر که تورلیدر ما نبود و نتونسته بود این بحران ر حل بکنه مسلما ده روزی که ما تو روسیه بودیم حتما یه فاجعهای اتفاق میافتاد یا اینکه ما اصلا بهمون خوش نمیگذشت. پس این تور لیدر بوده که تونسته این بحران ر اینجا حل بکنه. بحران فقط حالا چشم تو چشم شدن ملخ نیست. میتونه بین مسافران مشکلات ایجاد بشه که میتونه حل بکنه.
- من میخوام برگردم به اول صحبتامون و یه یادآوری بکنم صحبتهایی که پیروز جان کردن در مورد اینکه یه لیدر باید عاشق کارش باشه. باید اینو بپذیریم که توی این شرایط بحرانی اگر یک لیدر به اندازهی کافی شوق و اشتیاق و عشق و علاقه به کارش نداشته باشه چه بسا که نتونه از پس اون مسایل و اون چالشها و اون بحرانها بربیاد و حتی خودش یک بار اضافهای باشه برای اون سفر برای اینکه حالا در کنار اون تجربه و دانشه اصلا اونقدر احساس مسئولیت نکنه یا اونقدر علاقه نداشته باشه که بخواد سریع اون موضوع ر مدیریت بکنه و حل و فصلش کنه.
- اینو گفتی اتفاقا یاد چند تا مثال افتادم شیلا؛ ما تو اکثر سفرهای خارجی دالاهو معمولا لیدر محلی هم داریم یا لیدر لوکال همراهمون هست که برای یه سری مسایل همراه تورمون هستن. چند تا مثال خوب و بد ازش یادم اومد؛ توی سفر برزیل ما یه لیدری داشتیم توی منطقه آمازون، که واقعا این لیدر چنان با عشق و علاقه کارش و انجام میداد و مراقب همسفرامون بود و توضیحات تاریخی و فرهنگی را میداد که به اون آژانس گفتیم همیشه برای تور برزیل این لیدر تور آمازون عوض نشه و فلانی باشه با ما. مثال دیگرش اتفاقا توی ژاپن دو تا تجربهی جالب داشتم از دو تا سفر اخیری که داشتم. یه لیدری داشتیم اینقدر علاقه مند بود به کارش هر روز صبح با خودش یک کتابچه و دفترچهای میاورد و زبان ژاپنی به مسافرها یاد میداد. باهاشون شعر میخوند و خب مسافران دوسش داشتن و تا آخرین روز اتفاقا باهاش همراه بودن. بلعکس تو سفر بعدی یه روز این تورلیدر ما نتونست بیاد و تورلیدر جایگزین فرستادن؛ و این لیدر جایگزین معلوم بود صبح که اومده کارش رو انجام بده به قول سمیرا که میگفت پیاده بکنه برین ناهار بخورید، صبحونه بخورید و نه توضیحی و نه عشق و علاقهای نشون میداد. این به عنوان کسی که بیست ساله دارم تورلیدری میکنم به جرات میتونم بگم که این عشق و علاقه رو مسافرها به راحتی تشخیص میدن و وقتی ببینن شما به زور اومدید این کار رو انجام بدید نه تنها باهاتون ارتباط نمیگیرن و قطعا میتونه چالشهای بزرگی براشون پیش بیاره. قرار بود همسفرامون از خاطراتشون بگن من همهاش صحبت کردم. بقیه دوستان اگه خاطرهای دارن اونا بگن از این نمونهای که یا حالا نقض یا واقعا در جهت تایید این هست که تورلیدری که عشق و علاقه داشته چطور رفتار کرده یا عشق و علاقه نداشته چیکار کرده؟
- من یه خاطره همین الان یادم افتاد از یه سرپرست برنامه که واقعا تجربهی جالبی بود. شب بود من میخواستم برم یه چیزی از رسپشن هتل بگیرم دیدم که سرپرست برنامه با دو تا راننده دارن با هم سه تایی اتوبوس میشورن خیلی دلم میخواست من برم بینشون اما خوب خیلی خوابم میومد و برگشتم.
- پیروز جان در مورد عاشق بودن و عشق به کار صحبت کردی من یه سفر تنهایی به تایلند داشتم و یه تور نصف روزهای ر گرفتم که خیلی خصوصیم بود. این تور لیدر ما هم راننده بود هم توضیحات تمام معابد رو میداد. این بنده خدا اینقدر عاشق بود به کارش که فکر میکنم اون یه کتابی که قرار بود اون روز برای ما بگه تا صفحهی آخرش اگر نمیرسید ول نمیکرد. حتی توی کافهای که ما نشسته بودیم داشتیم چای میخوردیم زیر گوش ما داشت در مورد توضیحات معبدی که ازش گذشتیم توضیح میداد. خب این عشق به کار رو داره نشون میده. میخواد حالا ملیت ایرانی باشه یا ملیت جای دیگه باشه. من فکر میکنم این بینالمللیه در مورد تورلیدرها که باید عاشق کارشون باشن.
- نکتهی خیلی جالبی گفتین ببینید یک سرپرست برنامه علاوه بر اینکه وظیفه داره مسافرا ر مدیریت بکنه وظیفه داره نمایندهی خوبی از اون جمع باشه توی اون جامعهای که ما هستیم. اکثر اون آدمایی که تو اون جامعه هستند چون از طریق سرپرست برنامه با مسافران و اون گروه ارتباط برقرار میکنند، ما دلمون میخواد که اون نمایندهی ما بسیار شایسته باشه بسیار با علاقه باشه؛ همینجور که شما گفتین الان آدم حس میکنه که اون فط یک نفر نبوده، یک جامعهی سرپرست برنامه جامعه گردشگری تایلند چقدر علاقه داره به کارش و چقدر احترام میذاره به مسافرایی که دارن میان اونجا از کشورشون بازدیدکنن.
- پیروز جان در ادامهی صحبتها علاوه بر اون عشق و علاقه میخوام یه نکتهی دیگهای ر هم اضافه بکنم و اون اعتمادی هستش که همسفرهای تور به لیدر داشته باشند. در حقیقت یک لیدر باید نحوهی برخوردش و نحوهی ارتباط گرفتنش به گونهای باشه که همهی همسفرای گروه بتونن به طور کامل بهش اعتماد کنن و البته باید در راستای تامین امنیت مسافران تمام تلاشش ر بکنه تا به قول شما اون بحرانها و اون چالشهایی که ممکنه در شرایط نامساعد پیش بیاد کمتر و کمتر بشه. بنابراین حداقل خود ما لیدرها، لیدرهایی که سعی میکنیم حداقل حرفهای برخورد کنیم؛ همیشه این صحبت را با مسافرها میکنیم که صحیح و سلامت برگشتن شما از سفر برای ما خیلی مهمتر از این هستش که صرفا برید یه جایی بهتون خوش بگذره و فقط بخواین سرگرم بشینن.
- همونجور که شیلا اشاره کرد تامین امنیت همسفران برای ما جز اولویتهای شغلمون هست و خب توی سفر هم میدونیم که ریسکهای بسیار مختلفی ممکنه ما باهاش برخورد بکنیم از جیب بری از سرقت از گم شدن و مشکلاتی توی طبیعت پیش بیاد از رفتن بالای یک صخره یا پای آبشار یا رفتیم تو رودخونه برامون اتفاق بیفته و این مهم هستش که لیدر همیشه حواسش باشه که امنیت مسافرا رو رعایت بکنه و در بهترین حالت ببره و برگردونه. این امنیت صرفا جانی یا جسمی نیست و خیلی اوقات میتونه حتی روحی و روانی باشه.
- شادفر گفتی روحی روانی، همین چند روز پیش و در سفر اخیری که داشتم به گرجستان، البته سفر شخصی و تنهایی بود ولی یه اتفاقی افتاد که واقعا من رو اصطلاحا دچار شرم نیابتی کرد به عنوان یک تورلیدر!.
- تو هم مثل بعضیها کلمات عجیب و غریب استفاده میکنی. واسه خودت ابداع میکنی. شرم نیابتی جالب بود. خوب...
- آره بذارین بگم آخه دقیقا چه اتفاقی افتاد خب ما که شخصی سفر کرده بودیم و به اون صورت تور نبود. ولی در اون اصطلاحا چارتر یا تور هواپیمایی که باهامون بودن خب مسافرای دیگهای بودن که اونجا یه کارگزاری قرار بود بیاد دنبالشون و یه سری توضیحات در مورد برنامههای گشتی که تو گرجستان میتونستن داشته باشن بهشون داد. داستان از این قرار بود که یک سری آپشن در اختیارشون گذاشت که مثلا شب شما ر میبرم دیسکو تا پاسی از شب هم قراره که خوش بگذرونید. یا به مسافرا گفتش که به دلیل سال نوی میلادی تمام رستورانهای منطقه بستهس و ما باید شما ر ببریم یه سری رستوران به خصوص و برای هر کدوم هم یه رقمی مطرح کرد. خلاصه بکنم روز آخر ما همون عده ر توی فرودگاه دیدیم و متوجه شدیم به خاطر همون چهار روزی که این افراد مسافرها با اون اصطلاحا کارگزار اونجا گشت گرفته بودن، 450 دلار پول داده بودند و در نهایت هیچ خدمات مناسبی بهشون ارایه نشده بود. آخر سر هم کار به پلیس و شکایت و این داستانا کشیدهبود. حالا فهمیدین چرا دچار شرم نیابتی شدم. چون واقعا برای من تور لیدر خیلی غمانگیز بود که میدیدم به اصطلاح همکارای خودم یا تورلیدرها اینطوری دارن غیر منصفانه و ناجوانمردانه با مسافرا برخورد میکنن.
- البته بازم من اینجا باید در دفاع از جامعه تورلیدرها اضافه بکنم که طبق تجربهی من خیلی از کسایی که توی کشورهای مقصد فعالیت میکنن تور لیدری که ما میشناسیم و دورهی آکادمیک گذروندن و عشق و علاقهای که باید به تور لیدری داشته باشن، ندارند. دچار شرم نیابتی نشو؛ چون طبق اطلاعات من، اینا واقعا تور لیدر نیستند و به عنوان یک نفر داره از طریق اون جریان کار انجام میده. سمیرا جان شما خاطرهای تو این زمینهی تامین امنیت و اطمینان روحی روانی داری به ما بگید؟
- بله، تو این زمینه مثلا بعضی از تورلیدرها توی مقاصدی مثل استانبول یه سری تفریحات آپشنال به مسافرها پیشنهاد میکنن که یه قیمتی داره که وقتی بررسی میکنیم میبینیم که مثلا یه کم اونورتر این تفریح داره با قیمت پایینتری ارایه میشه و خب این یه حس بدی به آدم میده. شما به تورلیدرها اعتماد کردی و اونا سو استفاده میکنن.
- و باز هم من اینجا مجبورم یه دفاع دیگهای انجام بدم که شایبهای پیش نیاد. این که خب تو مقاصد خارجی معمولا این اتفاق میفته وقتی همسفرها به اون مقصد میرسن به خاطر عدم شناختی که از اونجا دارن، تو یه سری وقتهای آزادشون معمولا آژانسهایی که اونجا اصطلاحا مجری اون مقصد هستن از طریق تورلیدرها گشتهای آپشنال میفروشن و این جز ذات این کار هست و اصلا اشکالی هم نداره. اما مشکل اونجایی شروع میشه که مثال شیلا یا مثال سمیرا که اون گشتی که میخواد یا اون تفریح و توری که میخواد فروخته بشه قیمتش و شرایطش خیلی خارج از عرفه و به قول شیلا حتی دروغ گفته میشه. خب ما که به تفلیس سفر کردیم میدونیم که شب سال نوی میلادی قطعا همهی رستورانها فعالند و این تورلیدر به دروغ گفته که همه جا بستهاست فقط باید این رستورانی که من میگم بریم. معلومه داره دروغ میگه و گندش آخر سفر در اومده و آبروی اینا پیش پلیس گرجستان برده شده؛ آبروی تورلیدر ایرانی، آبروی مسافر ایرانی برده شده بخاطراینکه ده دلار بیست دلار سود بیشتر بخوان بگیرن یا نگیرن. رو این حساب این اعتماد میتونه به راحتی از بین بره و به راحتی هم دیگه قابل ترمیم نباشه.
- خلاصه غیر از بحث اعتماد روحی و روانی ما یه موضوع مهمتر دیگری هم داریم و اون هم بحث امنیت فیزیکی و امنیت جانی مسافران هستش که خیلی هم اتفاقا باید بهش دقت بکنن لیدرها.
- من یه خاطرهای یادم هست که امسال ما یه سفری داشتیم که جزو سفر دیدن یه غاری بود که باید میرفتیم داخل غار و غار رو میدیدم و برمیگشتیم. تورلیدر ما نشست روی یک تخته سنگی تو آفتاب و گفت خب بچهها برید توی غار دستتون خورد به یه جایی که توضیح داده بود که به اون سنگه خورد برگردین و اصلا وارد غار نشد!
- توصیههای لازم کرده بود دیگه
- خوب اینم یه حرفیه ولی مساله این هست که این غار جز تور بود یعنی وظیفهی تورلیدر بود بیاد داخل غار برا ما توضیح بده. در مورد زمین شناسی توضیح بده یا هر چی و باید هدایتمون میکرد، در صورتی که نشسته بود و گفت خودتون برین و خودتون برگردین.
- یکی از اتفاقاتی که تازگیا تو اینستاگرام باب شده، انجام کارهای خطرناک برای گرفتن عکسه. که مسافران متاسفانه این کار ر انجام میدن و یه چیز جالبتری که من دیدم اینکه تورلیدر هودش میرفت و خودش رو تو موقعیت خطرناک قرار میداد و این باعث میشد مسافر هم این کار رو انجام بده و این به نظر من کار قشنگی نبود.
- از جمله مصادیق توجه سرپرست برنامه به موضوعات امنیتی؛ به نظر من اینه که حتما در کنار توضیحاتی که برای اون مقصد داره، مخاطراتی که اون مقصد داره ر هم حتما بیان بکنه و ازش آسون نگذره. به شرایط وسیلهی نقلیه توجه کافی بکنه. به شرایط فیزیکی رانندهها این که دیشب خوابیدن نخوابیدن. به تجهیزاتی که مسافران دارن و میخوان با اون تجهیزات در حقیقت تو اون منطقه باشن و اگر به اینا توجه نشه اون اتفاق خیلی بدی میفته که هممون میدونیم چند سال پیش افتاد توی جنگل جهاننما و کل جامعهی گردشگری عزادار کرد و این چیزی نبود غیر از یک کوتاهی در خصوص موضوعات امنیتی و نشناختن مخاطرات منطقه.
- بسیار خب؛ نکتهی آخری که امروز میخوایم در موردش صحبت بکنیم و باز از دل همون نظرسنجیها دراومده، بحث اتیکتها رفتاری و البته نحوهی پوشش لیدرهاست. همونطور که پیروز گفت میتونه الگوی مسافراش باشه. بنابراین آداب معاشرت لیدر و نوع پوشش و به قول شما نوع تجهیزاتی که داره، میتونه باز هم تاثیرگذار باشه در انتخاب و نگاهی که مسافرها به لیدرها دارن.
- اینو اجازه شیلا قبل از اینکه از مسافرها بپرسیم و همسفرای عزیزمون خاطراتشون رو بگن، خودم یه خاطره بگم بازم از لیدر محلی؛ تو یکی از سفرهایی که به چین داشتم لیدر محلی تو شهر شانگهای طبق روال اومد کنار من نشست تا یکسری کارها ر هماهنگ کنیم و این بنده خدا خوب سیگاری بود و ظاهرا سالها بود سیگاری بود؛ انقدر دهانش و بدنش بوی سیگار میداد که کنار دست من که نشسته بود کل سفر معذب بودم و وقتی که با من صحبت میکرد واقعا حالم بد میشد. به عنوان یه خاطره بد از رفتار و اتیکت رفتاری بد از این فرد تو ذهنم حک شده که حالا این فرد به هر علتی سیگاری هست کاری ندارم و مجبور میشدم من برای صحبت کردن با ایشون بگم که بیا داخل ماشین با هم صحبت نکنیم و پیاده که شدیم با هم گپ میزنیم. منظور اینکه میخوام بگم این شخص یه خاطرهی بدی تو ذهن من گذاشت که یه لیدر میتونه چقدر با یک حرکت اشتباه کار خودش ر خراب بکنه و حتی ما به اون آژانس اشاره کردیم که دفعه بعد فلان تور لیدر دیگه به عنوان لیدر محلی ما همراه ما نباشه. بازم بریم سراغ مهمانمون اگر خاطرهای تو این زمینه دارن یا خواستههاشون و بهتره بگم اشاره بکنن ممنون میشم.
- یه خاطرهای من تعریف بکنم از ظاهر تولیدر. ما یه سفری دو سال پیش به طبس داشتیم. تو بازگشت تو یکی ازرستورانهای سنتی اونجا همه جمع شده بودیم حالا ناهاری میخوردیم. دیدیم که یه آقایی با دمپایی حموم با شلوارک و حالا یه عرقگیر که احتمالا خیلی وقت بود نشُسته بود و خاکستری شده بود، داشت غذاهایی ر برای یه سری افراد سرو میکرد. تورلیدر ما رفت حالا سلامعلیکی کرد و صحبت کرد و برگشت؛ من پرسیدم محمد شما میشناسی این رستوران و کسایی که اینجا کار میکنن رو؟ گفت نه مرجان جان، ایشون تورلیدر حالا آژانس ایکس هستش و من واقعا متعجب شدم از اینکه کسی که ظاهرش به این صورت هستش چجوری رفتارش میتونه چجوری باشه! توی اون تور.
- از صبر ایوب گفتیم از گنج قارون گفتیم؛ حالا در خصوص جذابیت یوسف هم بشنویم.
- یعنی چی؟! مثل یوسف باید خوشگل هم باشه لیدر؟!
- ببین انتظاری که وجود داره اینه که یه کسی که میخواد به اون جلو وایسته و ساعتها برای ما صحبت بکنه یا همیشه طول سفر ما چشممون بهش باشه؛ اینه که برای ما اون جذابیتی که لیدر میتونه فراهم بکنه. آراستگی کلام و آراستگی ظاهر ر داشته باشه و به اعتقاد من از این جهت هم باید سرپرست برنامه الگوی بقیه مسافرا باشه، تا مسافرا بدونن که واقعا آراستگی توی جمع چقدر اهمیت داره و مهمه.
- پس در نهایت من یه جمعبندی داشته باشم از حرفایی که امروز زدیم و صحبتهایی که در اپیزود قبلی کردیم و گفتیم که همهی هدفمون این هستش که کیفیت سفرهای گروهی ر بیشتر بکنیم. لازم هست اینو یادآوری بکنیم که ما لیدرها باید همواره مهارتها و علاقههای خودمون ر ارزیابی کنیم و برای پرورش اونها تلاش بکنیم. از اونجایی که لیدرها معمولا به صورت فریلنس کار میکنن و شاید خیلی مشخصا با یک آژانس خاصی قرارداد نداشته باشن، آژانسها هم معمولا خیلی تلاش نمیکنن برای اینکه در راستای تقویت مهارتهای لیدر فعالیت به خصوصی انجام بدن. اما خوشبختانه آژانس دالاهو و بعضی از آژانسهای دیگه این شرایط ر فراهم کردند که یک سری مسیر بازآموزی و کلاسهای بازآموزی برای لیدرها فراهم بکنن تا همواره اونها در مسیر پیشرفت قرار بگیرن. بتونن در این حرفه متخصصتر و به روزتر بشن.
- در ادامه اینجا بد نیست یه جمعبندی از تجربیات بیست سال گذشته دالاهو داشته باشم. توی دالاهو اگه اشتباه نکنم شاید بیش از دوهزار تور لیدر اومدن و رفتن و البته که الان حدود صدتا تورلیدر با دالاهو همکاری میکنن. خب خیلی از تورلیدرهایی که با دالاهو همکار بودن و رفتن خیلیاشون توی این صنعت به عنوان تورلیدر بسیار موفق موندن و حتی بعضیاشون به عنوان موسسین و مدیران آژانسهای دیگه دارن فعالیت میکنن. یه تعدادی هم کلا اصلا از گردونه تورلیدری حذفشدن. شاید دلیل اصلی حذف شدن خیلی از این افرادی که اشاره کردیم همین مواردی بود که صحبت کردیم و شاید که، نه قطعا همینطور بوده. این دوستان مجبور شدند این حرفه ر بذارن کنار و دیگه اصلا سراغ این حرفه هم نیان و کسایی که تو این حرفه موندن قطعا کسانی بودند که این نکاتی که تو دورههای تورلیدری آموزش دیده بودند و از مسافران و همسفرانش بازخورد گرفته بودن رو رعایت کردن. خودشون رو بهینه کردن و تونستن تو این صنعت بمونن و خب هنوزم دارن فعالیت میکنن و برخلاف سختیهای خودش نمیشه این کتمان کرد که واقعا برای ما تو لیدرها سفر رفتن هم خب عشق و علاقه است و جز اهدافمون هست. و همهی سختیها ر تحمل میکنیم در کنار مسایلی که مطرح شد.
- لازمه که این نکته ر هم اضافه بکنم که تمام موضوعاتی که ما تو این اپیزود مطرح کردیم براساس سلیقه و خواستهی یک سری از همسفرای ما بود و شاید نشه تعمیم داد به کل جامعه. اما باید اینو در نظر بگیریم که این خواستهها و این نیازها میتونن نسبی باشند و در نهایت شاید یک لیدر خیلی سخت و چالشی بتونه که تمام اون نیازها ر برطرف بکنه یا تمام اون خواستهها ر هم برآورده بکنه.
- اینجا بازم از تجربیات قبلی خودم میخوام استفاده کنم و به همهی کسایی که تورلیدر هستن و کسایی که کثیرالسفر هستن و سفر زیاد میرن یه فیلمی ر معرفی بکنم فیلمی به اسم My life in ruins یا زندگی من در خرابهها یه فیلم هالیوودی که فیلم خیلی هنری هم نیست. بهتره بگم اصلا هنری نیست؛ اما این فیلم کاملا در خصوص شغل تورلیدری هست و سفرهای گروهی و داستان دو تا تورلیدری هستش که توی یونان دارن تورلیدری میکنن. بیشتر از این توضیح نمیدم که فیلم به قول انگلیسی اسپویل نشه. تو این فیلم خیلی جالبه رفتار دو تا تورلیدر و تمام نکاتی که ما تو این اپیزود صحبت کردیم و میتونین در این فیلم ببینید و نتایجش ر هم ببینید که همسفرهای این تورلیدرها با چه چالشهایی مواجه میشن و این تورلیدرها چطوری با این چالشها رفتار میکنند. در نهایت اینو میخوام اشاره بکنم که اگر اپیزود قبلی و این اپیزود رو ما ساختیم همونجور که ابتدای هر دو تا اپیزود اشاره کردیم، هدفمون این بود که با افزایش اطلاعات، جامعه تورلیدرها و همینطور کسانی که با تور سفر میکنن بتونن به درک مشترک و فصل مشترک بیشتری برسند و انتظارات واقعبینانهتر هردوطرف از تور داشته باشن تا بتونن در کنار هم سفر بهتری ر داشته باشن.
- بسیار خب از مهمونای عزیزمون امروز تشکر میکنیم. حضورشون اینجا برای ما بسیار ارزشمند بود و این گپ و گفت برامون خیلی خاطره انگیز شد. امیدوارم شما هم از این گپ و گفتی که داشتیم لذت برده باشین در نهایت خدانگهدارتون.
- پیروز نمیخواد بره هی اینجا داره اشاره میکنه که من میخوام بمونم، استودیو رو میخوام بگیرم دستم. پیروز جان مجبوریم خداحافظی بکنیم. بیا و خداحافظی کن. ایشالله برات یه میکروفون میگیرم که با هم مشغول بشیم و تو هم پادکست خودتو داشته باشی.
- دست شمادر درد نکنه منم تشکر میکنم از شما که محبت کردین. انشالله که این پادکست به اهداف مد نظر خودش برسه.
- منونیم ازت پیروز جان
- من از دالاهو تشکر میکنم که این تجربه ر برای من ساخت امروز که بیام و توی ضبط یک پادکست نقش داشته باشم. ممنونم.
- خیلی ممنونیم از شما و سمیرا عزیز...
- ممنون از شما و مجموعه دالاهو که علاوه بر اینکه برای ما سفرهای جذاب و خاطرههای قشنگ فراهم میکنه، بهمون این فرصت داد که توی این زمینه هم فعالیت داشته باشیم.
- خب من هم از این سه تا دوست و میهمان عزیزمون تشکر میکنم؛ البته که نمیتونستیم از همهی میهمانان و مسافران دلاهو دعوت بکنیم و این سه تا دوست ما به عنوان نمایندهی همسفران بودن. امیدوارم که همهی حرفا و درد دلهای همسفر ر این سهتا و اشاره کرده باشن. این نهمین اپیزود پادکست دالاهو بود که پای درد دلهای همسفران با تورلیدرها نشستیم. اپیزود بعدی سفری متفاوت به کشور ترکیه خواهیم داشت. اگر به سفر و صنعت گردشگری علاقه دارید اپیزودی بعدی رو از دست ندید. آژانس دالاهو صاحب امتیاز این پادکست هست. اطلاعات ما ر توی گوگل با جستجوی کلمهی دالاهو راحت پیدا میکند. همینطور آدرس سایت یا صفحه اینستاگرام ما ر توی توضیحات همین اپیزود میتونید ببینید.
- برامون کامنت بگذارید و انتقادات و پیشنهادات خودتون ر برای ما بنویسید. بگید دوست دارید در خصوص چه مسایلی از سفر و گردشگری بشنوید. بهترین حمایت شما از ما این هست که اگر پادکست دالاهو رو دوست دارین به دوستان اهل سفرتون معرفی کنید. تا اپیزود بعدی بدرود
لینک کوتاه:
https://dlho.ir/n5886 کپی کردن


مهندس برق، ارشد مدیریت، عاشق ورزش، موسیقی، مطالعه و تماشای فیلم