شیراز
تمدن پارسی:
میخواهم شما را به جایی ببرم که بزرگترین جشنهای نوروزی در آنجا برگزار میشد. بزرگترین شهر باستانی! برای ورود به این شهر باید چند پله را بالا بروید. ارتفاع و شیب پلهها به گونهای است که یک سوارکار به راحتی میتواند از آن بالا برود. بلافاصله به ایوانی میرسید آنجا مجسمه دو گاو بالدار که سری مانند انسان دارند از این شهر نگهبانی میکنند. از ایوان که گذشتید انگار وارد دنیای تازهای شدهاید که هیچ ربطی به دنیای بیرون ندارد. این شهر باستانی به تخت جمشید معروف است. شکوه این شهر وصف نشدنی است. ستونها تا خود آسمان قد کشیدهاند. مجسمهها آنقدر ظریف تراش خوردهاند که انگار با لوازم جواهرسازی ساخته شدهاند. دیوارها مانند آینه صیقل داده شده و مزین به نقشهایی است که در حرکتی آرام و منظم هستند. باید مانند آنها در حرکت باشید یعنی راه بروید و از آن دیدن کنید. در روشنایی سپیده دم بعضی از این نقشها به صورت اسرارآمیزی زنده به نظر میرسند. به اینجا بیایید تا ببینید چطور این مجسمهها باوقار در حال حرکت هستند. عدد هفت در همه جای این بنای بزرگ به کار رفته که نشان از باورهای آسمانی پادشاه دارد. از شگفتیهای دیگر این بنا میتوان به کتیبههایی اشاره کرد، که پیامآور صلح، دوستی و برابری زنان با مردان است. در هیچجا به جنگ و غلبه بر دشمن اشارهای نشده بلکه همواره به اتحاد و دوستی اقوام اشاره دارد. بیدلیل نیست که اروپاییان آن را«تمدن پارسی» میگویند.
پیام رسانی برای آیندگان:
نِرسی در حالی که تاج بسیار زیبایی بر سر دارد، دست چپش را دراز کرده و حلقهای از آناهیتا، ایزدبانوی آب، باروری و جنگاوری میگیرد. حلقه نمادی از تاج پادشاهی است. شاهنشاه ریش بلندش از حلقه گذشته نیمتنه تنگی به تن کرده و کفشهایش به وسیله روبانهای ظریف و زیبا به یکدیگر پیوند داده شدهاند. پشت سر او، یکی ازبزرگان به حالت احترام است. این تصویر یکی از هشت نقش برجسته نقش رستم است. نقشها مانند کتابهای تاریخ پیامی برای آیندگان دارند. اگر اهل تاریخ هستید اما گاهی از خانه ماندن و خواندن کتابهای تاریخی خسته میشوید دیدن نقش رستم را در برنامهتان قرار دهید.
تلاش برای جاودانگی:
مدتهاست این فکر، مثل خوره به جان پادشاه افتاده است. باورش برای او سخت است. روزی از این دنیا میروم و کسی شکوه و جلالم را به یاد نمیآورد! در همین حین فکری به ذهنش میرسد. باید بر دامنه کوه، روی صخرهها، بر سختترین سنگها، جایی که باد و باران نتواند به آن گزندی برساند، نقش خود و دار و دستهام را حک کنم. این یک داستان است اما شاید همین دلیل نقشهایی باشد که ما امروزه میبینیم. نقش رجب یکی از نمادهای تلاش انسان برای ماندگاری است و حرفها برای گفتن دارد. برای دیدن این بنا به 3 کیلومتری تخت جمشید بروید و نقش برجستههایی از تاجگذاری اردشیر بابکان، تصویر کَرتیر(مؤبد بزرگ و مقتدر اوایل دوره ساسانی) و نقش شاپور و تاج گذاری شاپور اول ساسانی را ببینید.
مکان مقدس:
تصور کنید وسط یک دشت درست روبروی یک بنای سنگی ایستادهاید. آفتاب گرمی میتابد و آسمان آبی چشم نواز است. بناهای سنگی اطراف نظر شما را به خود جلب میکند. اما شما از جلوی این معبد کنده نمیشوید. معبد سنگی مربعی شکل با سقف شیبدار درست بالای شش پله قرار دارد. پله اول از قد شما هم بلندتر است اما هرچه به سمت بالا بروید ارتفاع پلهها کمتر میشود. حتما به این فکر میکنید که بالا رفتن از این پلهها چه کار سختی است. ورودی هم بسیار کوچک است. شما درست روبروی معبد کوروش ایستادهاید. اگر اهل تاریخ باشید به خوبی میدانید که ساختن بنا روی پلهها با ورودیهای کوچک از نشانههای یک مکان مقدس است.
بنای نظامی در مرکز شهر:
وارد شهر شیراز که شدید از دروازه قرآن و سعدیه میگذرید، اگر بوی نارنج مدهوشتان نکند و راه را گم نکنید، به مرکز شهر میرسید. آنجا 4 دیوار بسیار بلند با 4 برج آجری دایرهای شکل، خودنمایی میکند. عظمت این بنا به اینجا ختم نمیشود باید در ورودی را پیدا کنید و وارد ارگ شوید، ایوانها و اتاقهای نقاشی شده، ظرافت آب نماها و باغچهها شما را مجذوب خود میکند. برج و باروی نظامی و خندق جنگی برای اهداف نظامی قرار داده شده. این بنا ارگ کریم خانی نام دارد. کریمخان زند بهترین معماران خود را به کار گرفت تا یک بنای مسکونی- نظامی بسازد. متاسفانه در زمان پهلوی این بنا محلی برای زندانیان بود و آسیبهای جبرانناپذیری به خود دید.
قلب شیراز:
بیایید باهم به زمانهای خیلی دور بازگردیم، زمانی که در هیچ خانهای حمامی دیده نمیشد. بعد از روزها کار و خستگی به حمام عمومی شهر میروید. وارد حمام میشوید تنها صدایی که به گوش میرسد، صدای آب و سکوت است. در آب شناور میشوید چشمانتان را میبندید و غرق افکار. یک لحظه چشمانتان را باز میکنید.چه منظرهای! گچبریهای محصور کننده روی سقف. سر که بچرخانید ستونهای یک پارچه با نقشهای هندسی خودنمایی میکند. بله درست حدس زدید ما در حمام وکیل هستیم. این حمام در کنارش یک بازار و یک مسجد هم دارد. بازار وکیل بازار طویلی است، البته قدم زدن در آن شما را خسته نمیکند، خوشبختانه سقفهایی برای آن تدارک دیدهاند که مانع تابش مستقیم نور میشود علاوه بر آن هوا را تهویه میکند. باید تا آخر بازار بروید تا از سرای مشیر و کاشیکاریهای ظریف و زیبایش دیدن کنید. این بازار محل داد و ستد بوده و به عنوان قلب شیراز شناخته میشود. در کنار بازار، مسجد وکیل است که نقش و نگارهای ساده و بی آلایش و در عین حال کاشیکاریهای ظریفش چشمنواز است.
زن خیّر:
زینت الملوک قوامی، دختر حبیباللهخان، زنی مؤمن و خیر بود. محرم هر سال خانه را برای دستههای عزاداری حاضر میکرد. دستههای عزاداری باید از یک راه زیرزمینی میگذشتند تا وارد این خانه شوند. ورودی خانه به طرحهای زیبا روی چوبهای رنگی مزین شده بود که از خانهای زیبا حکایت داشت. دستهها از بین باغچههای زیبا و حوضهای کوچک و بزرگ میگذشتند تا به اتاقها برسند. این خانه 20 اتاق داشت که همه به هم راه داشتند. سقفهای چوبی با نقش و نگار پرندهها خودنمایی میکرد. خانهی زینتاالملوک این روزها جایی زیبا برای گردشگران است. مجسمه شخصیتهای معروف شهر شیراز را در زیرزمین این خانه میتوانید ببینید.
دریاچه سرخ:
اگر شما هم از شلوغی و روزمرگی شهر خسته شدهاید، بار و بندیل ببندید؛ میخواهیم یک جای بکر اُتراق کنیم: در دامنههای زاگرس، در روستایی نزدیک شیراز با باغهای انار، انجیر و بادام، بیدلیل نیست که به اینجا دشت گل میگویند. بوی گیاهان تو را از این جهان جدا میکند. کمی پایینتر چشمه آب معدنی و کمی دورتر دریاچهای است به رنگ سرخ، به آن دریاچه مهارلو میگویند. پرندگان مهاجر کنار دریاچه را تماشا کنید. اما مواظب باشید! دوزیستانی مثل مار، سوسمار لاک پشت در آب شور این دریاچه خانه کردهاند.
بوی عشق:
خواندن اشعار سعدی از لذت بخشترین کارهای دنیاست. حالا تصور کنید این شعرها روی کاشیهای سورمهای با خط بینظیر نستعلیق نوشته شده باشد. شاید زیاد اهل شعر نباشید، اما در آرامگاه سعدی ناگهان عاشق شعر میشوید و هوس میکنید کتاب بوستان و گلستان را بخوانید. فضای سعدیه مانند اشعار سعدی جایی برای عاشقی است. شاید به همین خاطر بر سر در آن نوشته «ز خاک سعدی شیراز بوی عشق آید». بوی این عشق در نخلها و کاجها، سنگ سفید بنا و کاشیهای زینتی پیچیده. تصویر ستونهای قهوهای جلوی مقبره و کاشیهای فیروزهای گنبد آن را در چشمه پر از ماهی تماشا کنید و یادتان باشد این ماهیها از آن سعدی است و صید آن گناه دارد.
تماشاگه راز:
کنار در ورودی ایستادید، قد میکشید تا آرامگاه را ببینید. تلاشتان بیفایده است. ناگهان متوجه میشوید کمی آن طرفتر فال حافظ میفروشند. مگر میشود به حافظیه بروید و فال نگیرید. بالاخره وارد حافظیه میشوید به محض ورود احساس میکنید وارد جهان تازهای شدید. جهانی که خبری از همهمه و شلوغی خیابان بغل نیست. گلکاریها و سروهای سر به فلک کشیده شما را مجذوب خود میکند. باید از 9 پله بگذرید تا به آرامگاه حافظ برسید. عدد 9 در ادبیات عرفانی جایگاه ویژهای دارد. بالا رفتن از این پلهها ممکن است در شما نوعی احساس معراج و کنده شدن از این عالم را تداعی کند. راست است که میگویند فضای حافظیه مانند شعرهایش عارفانه است. حتی رنگهای به کار رفته در سقف میتواند نمود عرفانی داشته باشد. آبی فیروهای نماد بهشت، قرمز ارغوانی نشان شراب، سفید و سیاه نماد شب و روز و گذر زمان و قهوهای سوخته نماد خاک است.
شاعر کرمانی:
اگر از اهالی شیراز در مورد بهترین انتخاب در این شهر بپرسید قطعا به شما خواهند گفت: شبهای آرامگاه خواجوی کرمانی را از دست ندهید! این آرامگاه در سمت راست دروازه قرآن قرار دارد. آب رکنآباد از دل این آرامگاه بی سقف میگذرد. خواندن شعرهای خواجوی کرمانی کنار این آب خود از لذتبخشترین کارهای دنیاست. شبهای چراغانی، زیبایی این آرامگاه را چند برابر میکند.
پیادهروی دسته جمعی:
میخواهم شما را به یک پیادهروی دسته جمعی دعوت کنم. پیادهروی صبحگاهی بر دامنه کوهی سرسبز با هوای عالی! صبح زود از خواب برخیزید و خودتان را به دروازه قرآن برسانید. درست سمت چپ دروازه قرآن کوهی سرسبز است. نگران نباشید یک کوهنوردی ساده را پیش رو خواهید داشت. کل مسیر سنگفرش یا پله است. در مسیرتان دو غار دیده میشود. میگویند باباکوهی یکی از بزرگان و مشایخ قرن چهارم در یکی از این غارها دور از همهمه و شلوغی شهر به گوشهنشینی مشغول بوده است. کمی بالاتر میتوانید از آرامگاه باباکوهی دیدن کنید و کنار حوض آب خستگی راه را از تن به در کنید.
سروناز:
روی صندلی بشینید. قلم و کاغذ بردارید، میخواهیم به اتفاق هم یک باغ باشکوه را نقاشی کنیم. تصور کنید کاغذ شما 3 هکتار زمین است. حیاطش را پر از درختان نارنج و سرو کنید. عمارتی سه طبقه درست رو به آفتاب بکشید که طبقه همکف حوض خانهای با کاشیها و تصاویری زیبا دارد. دو طرف این تالار دو راهرو بکشید که انتهای هر راهرو به پلههای طبقه دوم ختم شود. طاقها را با تصاویری از نبردهای شاهنامه تزیین کنید. یادتان نرود سروناز بلندترین و زیباترین سرو شیراز را در این باغ جای دهید. به نقاشی خود نگاه کنید شما باغ ارم را کشیدهاید.
باغ موزه نظامی:
به نظر شما بزرگترین موزه نظامی خاورمیانه چطور جایی است؟ شاید فکر کنید یک جای کاملا خشک و نظامی بدون هیچ زیبایی و لطافت هنری باشد. اما اگر به باغ عفیفآباد بروید متوجه خواهید شد که یک موزه نظامی میتواند درست در دل یک باغ با گلکاریهای بینظیر قرار بگیرد. وسط این باغ عمارتی زیبا دیده میشود که انواع ادوات جنگی را در آن میتوانید ببینید. طبقه دوم نیز در نوع خود موزه بینظیری است. اینجا به موزه عبرت معروف است و به خوبی اتاقهای همایش، رخت کن، نشیمن، مطالعه و پذیرایی زمان پهلوی را بازسازی میکند.
خیابان کریم خان زند:
با ما به خیابان کریمخان زند بیایید. در کنار خانه زینتالملوک، مسجد نصیرالملک و خانه سنتی پرهامی، باغ باشکوهی است که به خاطر درختهای نارنج باغ نارنجستان نام دارد. همه چیز در این باغ به صورت قرینه چیده شده. تالاری در وسط و اتاقها کاملا قرینه و موزون در سمت راست و چپ بنا چیده شدهاند. این بنا در گذشته به عنوان دارالحکومه شناخته میشد.
کنار رکنآباد:
حتما شما هم عاشق این دست باغهایی هستید که یک جوی آب از دلش میگذرد. تصور کنید این باغ، باغ جهاننما و آبش، آب رکنآباد باشد. لذت قدم زدن در این باغ را از دست ندهید. به شیراز بروید و آدرس قدیمیترین باغ این شهر را بگیرید با ورود به باغ یک فضای وسیع با درختکاری و گلکاریهای بی نظیر میبینید. عمارتی هشت ضلعی درست وسط باغ قرار دارد. این عمارت 4 شاهنشین دارد و اتاقهای دو طبقه که در میان شاهنشینها واقع شده است. نمای این بنا آجری است و هیچ گونه میناکاری درآن دیده نمیشود اما این موضوع از زیبایی آن نمیکاهد.
باغی در دامنه کوهستان:
به نظر شما یک باغ ایرانی چه چیزی دارد که نظر جهانگردان را به خود جلب کرده است؟ دیوارهای بلند، جوی آب، عمارتی تابستانی و استخر آب از ویژگیهای منحصر به فرد یک باغ ایرانی است که همیشه مورد توجه جهانگردان بوده است. باغ دلگشا هم همین ویژگیها را در دل خود دارد. این باغ در سمت جنوب تنگ آب خان و در دامنه کوهستان خانه دارد. عطر شکوفههای نارنج در فضایش دمیده و آبش از چشمه قنات آرامگاه سعدی سرچشمه میگیرد. باغچهای در سمت شمالی باغ قرار دارد که به باغ طاووس شهرت دارد. ساختمان کوشک باغ دلگشا شیراز به شکل یک تالار است که دارای چهار شاهنشین به سبک معماری عمارتهای ساسانیان است این عمارت بزرگ سه طبقه دارد که آینهکاری و نقاشیهایی رنگ روغن زیبایی این عمارت را دوچندان کرده است.
بازی با رنگها:
شما هم به معجزه رنگها اعتقاد دارید؟ رنگها همیشه برای ما شادیآفرین و آرامبخش بوده است. ترکیب رنگهای زیبا میتواند به یک خانه، یک استایل یا هر چیز دیگری زیبایی چند برابر ببخشد. نباید معجزه رنگها را نادیده گرفت. هنرمندان ایرانی به خوبی بازی با رنگها را بلد بودند. سری به مسجدنصیرالملک بزنید تا ببینید، رنگها چگونه به بهترین شکل به رقص درآمدهاند. برای گرفتن یک عکس عالی قبل از ساعت نه به شبستان مسجد بروید و از رنگین کمان زیبایی که آفتاب صبح با عبور از شیشهها به شما هدیه میدهد لذت ببرید.
میعادگاه حافظ:
حافظ شیرازی هر شب جمعه به این مسجد میرفت و به تلاوت قرآن میپرداخت. این را احمد رازی در بخشی از کتاب هفت اقلیم مینویسد. مسجد جامع عتیق قدیمیترین مسجد شیراز است که در شرق حرم شاهچراغ قرار دارد. هر چهار ضلع بنا دارای ویژگیهای ارزشمند معماری است که همواره مورد توجه هنردوستان قرار گرفتهاست.
همجواری با بازارچه ارامنه:
حاجی میرزا ابوالحسن خان مشیرالملک قاجار دستور داد مسجدی بنا کنند که امروزه در زیبایی و هماهنگی مثال زدنی است. این مسجد شامل سردر ورودی، صحن، ایوان، شبستان و حجرههایی جهت سکونت طلاب دینی است. صحن مسجد مستطیل شکل است در میانه آن حوضی مستطیل شکل قرار دارد. که لبه تا کف آن با سنگهای یکپارچه ساخته شده است. در جهات شمالی، شرقی و غربی صحن ایوانهایی واقع شده است. ایوان شمالی مسجد، به کاشیکاری مزین شده. محراب آن سنگی است و بر بالای آن دو گلدسته کاشیکاری و ساعتی تعبیه شده است. در فضای پشت این ایوان شبستانی است که مقصوره نامیده میشود. اینجا مسجد مشیر است که در جوار بازار ارامنه قرار دارد.
نسخه انگلیسی تور شیراز: Shiraz Tour
ممنون از توضیح شما.
با تشکر.